این چند بیت شعر که گمونم از شعرای فلکلور فارس یا هرمزگان باشه باعث شد من تو رستوران هتل عباسی اصفهان اشکهام بی اختیار بریزه.
میگن اسبم رفیق روز جنگه مو میگویم از اون بهتر تفنگه
سوار بی تفنگ قربی نداره سوار وقتی تفنگ داره سواره
تفنگ دسته نقره ام رو فروختم برا دلبر قبای ترمه دوختم
فرستادم.برایم پس فرستاد تفنگ دسته نقره ام.داد بی داد
دیشب برگشتم.بعد از ۱۰ روز.جدی ۱۰ روز؟
مثل یه خواب بعد از ظهر کوتاه بود.
اولش رفتم اصفهان.سردوبارونی بود.یه بعد از ظهر رفتم کنار زاینده رود.البته نه جای شلوغش .رفتم اونجا که نزدیک باغ پرنده هاست.۲ نخ سیگار کشیدم توسرما.یکی به جای نسترن و یکی به جای دوست تازه پیدا شده ام .
تو هتل تا صبح قمار میکردیم.آشنا شدن با یه دوست جدید هم برام خیلی جالب بود.هنوز نور ملایم رستوران هتل عباسی رو یادمه.
۲ کتاب هم تو اصفهان کادو گرفتم:۸ کتاب سهراب سپهری و فرشته نزدیک است.
بعد به صورت کاملا غیر منتظره رفتم آبادان.
واییییییییییییییییی.جای همتون خالی.اهواز و مسجد سلیمون هم رفتم.یا به قولی:ام ای اس.
خیلی خوب بود.همه چیز خوب وعالی پیش رفت.چند تیکه فیلم وعکس هم گرفتم.تو آبادان یه کتاب کادو دادم به اسم قاضی.
حالا برگشتم.به همه اونایی که آپ کردن سرزدم.
الان هم دارم به آهنگ :این مای سیکرت لایف گوش میدم .لئونارد کوهن.
شمع بیارید
عود بسوزید
پرده به یک سو زنید از رخ مهتاب
شاید
این از غبار راه رسیده
همان سفری همنشین گم شده باشد.
یه دوست عزیز بعد از اینکه مدتی بود طلاقم داده بود رجوع کرد.
امشب واقعا تکلیفمو نمیدونم .وسط اشکهام از شادی دوباره دیدن این دوست میخندم.
مست کرده بودم.بهار بود.من بودم و یه اکیپ از بچه ها.دل هممون پیاده روی میخواست.زدیم بیرون.شب بود.هوا ملس بود.بوی بهار نارنج مست ترم کرد.رفتیم تو کوچه ارمنی ها.همه پنجره ها باز بود بعضی ها رو تراسهاشون نشسته بودن.زدم زیر اواز که :دره مهتابی میشه
اما گل مهتاب رو برکه های آب دلش میگیره...
انقدر با انرژی و شاد این ترانه رو خوندم که خیلی ها از پشت پنجره هاشون برام کف زدن و تشکر کردن.اون هم میخندید.شاد بود.
شهریور همون سال تو جاده گرگان- ساری بودیم .اتفاقی نوبت رسید به همین ترانه که چنجر داشت پخش میکرد. هیچ کدوم حرفی نمیزدیم.یعنی مدتها بود که جز سلام علیک به ندرت حرفی بینمون رد وبدل میشد.چشم دوخته بودم به جاده.هوا ابری بود .دلگیر.
انگار باز به سرم زد که التماسش کنم.رو که بر گردوندم طرفش دیدم داره اشک میریزه .منم خودمو رها کردم .از بهشهر تا ساری این ترانه رو گوش کردیم.دوباره و دوباره.
دست دراز کردم و دستش رو گرفتم.اون موقع هنوز نامهربون نشده بودن دستاش.به پهنای صورت اشک میریختیم.سیمین غانم داشت میگفت: تو که دست تکون میدی به ستاره جون میدی...
امشب اسم یه بلاگ جیگرم رو خون کرد:عشق من خواهرم.
گل گلدون من
ماه ایوون من
از تو تنها شدن
چو ماهی از آب
باورتون نمیشه اگه بگم دارم میرم اصفهان!!!
چند تا پست قبلیمو بخونین متوجه میشین که همین چند روز پیش آرزو کرده بودم.اما...
دارم میرم اما این بار بدون نسترن.شاید تا حالا ۵۰ دفعه رفتم اصفهان اما دفعه آخر فقط با نسترن رفتم و حالا احساس میکنم بدون نسترن زاینده رود خشک میشه.شاید هم برم ببینم اثری از نقش جهان و عالی گاپی !! نیست.
دلم بد جوری گرفته .تو فکر لحظه ای ام که قراره بدون نسترن پا بزارم تو مسجد شیخ.
الان اگه خودمو جر بدم بازم متوجه نمیشین عمق احساسم چیه.فقط یه گوشه شو براتون میگم.
اواخر مهر ماه که تازه دم غروبها باد سرد میوزید تو یه گرگ و میش رفتیم مهر آباد .تو طیاره که بودیم خورشید سر زد.
رفتیم اصفهان و مهمون کسی بودیم که ...
هوا کاملا تاریک شده بود.۲ ساعتی بود که هیچ کدوممون سیگار نکشیده بودیم.آخه ماه رمضون بود.سه تایی رفتیم کنار زاینده رود.عکس چراغونیها افتاده بود رو آب.نشستیم رو لبه باغچه کنار رود.هر سه تا سیگار اتیش زدیم.تو سکوت تمومش کردیم.جالبه که هر سه تاییمون هم ته سیگارمونو انداختیم تو آب.البته نه هم زمان.بی حرفی حدود نیم ساعت داشتیم به رقص ته سیگارا با موجهایی که میخورد بهشون نگاه میکردیم.و همه اینها تو سکوت گذشت.
سکوت...
حالا حق دارم دلم بگیره؟
به هر شکل دارم تعطیلات رو میرم اصفهان .این دفعه هم میزبانهای خوبی دارم.مطمئنم که خوش میگذره و مطمئنم که تو لحظه های سر خوشی یه نفر با بغض تو دلم میگه کاش نسترن هم...
برای همه و از جمله نسترنم تعطیلات خوبی رو آرزو میکنم.
ie 206 havalie saat 8 shab park mikone goosheie khiaboon,shishe haye machin paiine,ranande saresho tekie dade be poshtiesandali ,sedaye ye musice faransavi ham miad ke boland dare pakhsh mishe,ie musice light,khanande dare mige:aurvoire... chand saat ranande bi harekat hamoonja mimoone,va cd player hamin tor dare ahang haie faransavi pakhsh mikone. dir vaght mishe,maghaze darha dashtan tatil mikardano havaseshoonam be in ranande ke 3 saat hast oonja park karde va saresh ro tekie dade be sandali ,bood. yeki miad sedash mikone: agha,agha..vali engar aghahe nemishnave.khabesh borde engar.khanande hanooz dasht mikhoond: aurvoire...,tekoonesh mide ke bidaresh kone,sare ranande miofte roo farmoon. ranande saber bood.be hamin sadegi.