زمانی برای مستی اسبها

هذیان در تب ۳۶۰ درجه

زمانی برای مستی اسبها

هذیان در تب ۳۶۰ درجه

 

"Alas," said mouse," the whole world id growing smaller every day.

At the beginning it was so big that I was afraid, I kept running and

Running, and I was glad when I saw walls far away to the right and left,

But these long walls have narrowed so quickly that I am in the last

Chamber already and there in the corner stands the trap that I must run into."

"you only need to change your direction," said the cat, and ate it up.

 

 

 

هفت صد سال است که اینجا نبوده ام

 

اما هیچ چیز تغییر نکرده.

 

هنوز بخشایش از هره ی پروردگار ،

 

از همان اوج  دست نایافتنی

                                    می بارد!

 

هنوز سمفونی یکنواخت ستاره و آب

 

هنوز طاق سیاه آسمان!

 

و باد....هنوز همانطور می رسد و می پراکد.

 

حتی مادر هم هنوز همان ترانه های همیشه را زمزمه می کند.

 

خانه ی آسیایی ام چون صداست و

 

من هنوز می توانم سکوت کنم.

 

به هر روی، من تغییر خواهم کرد، گرچه

 

هنوز پرچین همان است و شکوفه همان....

 

 

آنا اخماتوا

 

 

 

 

 

 

گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست

درو دیوار گواهی بدهد کاری هست

 

 

آی دی کالر

از پهلوی راست میغلطم رو پهلوی چپم.چشامو رو هم میزارم و فکر میکنم به روزهایی که نبود.حتی اسمی ازش هم نبود.قرار هم نبود که باشه. چه بی مسولیت و لا قید زندگی میکردم اون روزها .بعد دقیق میشم تو کارهام و افکارم ببینم که اون روزها رو ترجیح میدم یا این روزها رو که یه هو یه لگد میزنه تو پهلوی راستم.هیچ حرکتی نمیکنم. یه کمی بعد دومین لگدشو با شدت میزنه.چشمهامو بازمیکنم و منتظر میمونم .مطمئن میشم که دوباره شروع کرده. ایندفعه که لگد میزنه لبخند میزنم.خوشم میاد.۳۵ دقیقه لگد میزنه اما حتی بعد از این همه لگدی که تحمل میکنم باز مطمئنم که این روزها که هست رو ترجیح میدم به روزهایی که نبود.

* انوش جان .باهات موافقم .همیشه حتی تو ثانیه پایانی هم باید تجربه کرد.و گاهی هیچ عرصه ای برای به کاربردن تجربیات نداریم.به قول سعدی : مرد خردمند هنرپیشه را           عمر دو بایست در این روزگار

            تا به یکی تجربه اندوختن          با دگری تجربه بردن به کار

اما من متحیر و متعجب تجربیاتی هستم که نتیجه اش از دیروز تا فردا بسیار متفاوته.آدمهایی که یه جور برداشت و شناخت ازشون داری چند وقت بعد میبینی اصلا اون جوری که فکر میکردی و دیده بودی نیستن .حتی ممکنه بعد ها به این نتیجه برسم که شناخت امروز هم اشتباه بوده.خدا رو چه دیدی.

 

* این روزها که تو هر ده کوره ای اسم کالر آی دی رو شنیدن و تقریبا همه هم تو خونه هاشون دارن. من مزاحم تلفنی دارم.زنگ میزنه قطع میکنه.بدتر از اون اینکه تا زنگ میزنه صدای جیغ و داد بچه بلند میشه که ناجور صداش آشناست.

 

*امسال دومین سالیه که آفتاب نگرفتم و نمردم و حالم خیلی هم خوبه.

*

خونه تکونی

فقط خدا میدونه که تو این چند وقته با وجود تمام دردهای جسمی که داشتم چقدر اعصابم آرومه.

کلی دارم حال میکنم .عصرها با صدای جیرجیرکها و یه هو پر کشیدن گنجشکها لای شاخه ها کلی آروم میشم.

تو این چند وقته کلی با خودم خلوت کردم.کلی فکر کردم.اصلا دوست ندارم برگردم تو محیط سابقم .خیلی چیزها رو دارم دورو بر خودم عوض میکنم.واقعا راست گفتن کبوتر با کبوتر باز با باز.هم نشین خیلی تاثیر داره.من هر چه قدر هم که سعی کنم باز نمیتونم عادت کنم به حرفهای صد تا یه غاز.دارم یه خونه تکونیه حسابی میکنم.از افکارو احساساتم گرفته تا دوستها و ارتباطاتم.کلی این تصفیه روحیه امو خوب کرده.داشتم دیوونه میشدم کم کم .تصور کنین هی یه نفر هر روز و روزی چند بار تلفنی بره رو اعصابت که : فکر نکن همیشه همین هیکلی باقی میمونی زایمان کردی میشی بشکه.بعد یه هو یه آه از ته دل بکشه و بگه به حق فلان امام و فلان امام زاده اضافه وزن بگیری.!!!!!

میتونین تصور کنین که یه نفر انقدر حسودیتو بکنه و انقدر درگیر ظواهر باشه که نتونه حتی جلو روی شما خودشو کنترل کنه ؟

چه خری بودم من که وجود این جور آدمها رو تو برنامه های روزانه ام تحمل میکردم.

خدارو شکر .میگن جلوی ضرر رو هر وقت بگیری منفعته.

میخوام یه سایه بون بسازم پر از سایه و آرامش.پر از عصرها با صدای جیر جیرکها و خواب بعد از ظهر.پر از عشقی که همیشه بودو نمیدیمش.پر از یاد دوستایی که بودن و نشد که باشن یا نخواستن که باشن.اما همیشه میشه رو دوستیشون حساب کرد.اسمشون تو خاطرم همیشه مثل یه پروانه خشک شده لای کتاب یادآور یه روزه خوبه.

کاش دنیا پر از همین ادمها بود .کاش پر از همون لحظه ها بود.

بازم شکر که هنوز دوروبرم هستن کسایی که پروانه هاشونو لای کتاب خشک نکردم.هستن.همیشه باشن کاش.

 

داستان بیکینی و بیمارستان

تا حالا شده که تو یه فصل خوب به قصد عشق و حال و در کنارش دیدن مسابقات جام جهانی با یه اکیپ باحال، چمدونتو شامل: مایوهاو بیکینی های رنگارنگ ،چند تا عینک ،کلی لباس ،یه عالمه جینگیل فینگیل و...ببندی و بری سفر ؟

میدونم که چیز عجیبی نیست.بقیه شو بشنوین بعد.

شده بعد از این همه تهیه وتدارک به محض اینکه رسیدین به مقصد وتازه دارین حالی به حولی میکنین دوباره یه پشه لگدت بزنه و مجبور شی کلی مدت تو بیمارستان بخوابی؟ ها ؟ شده؟ دروغ نگو.نشده.فقط من میتونم انقدر بد شانس باشم و نه هیچ کس دیگه.

خیلی خورده تو ذوقم .تازه حالا که مرخص شدم باز اجازه ندارم هیچ کاری بکنم.حیف اون کرم ضد آفتابی که خریدم.حیف.

ولی خودمونیما تجربه خوبی بود.نمردیم و بیمارستان این ولایت رو هم تجربه کردیم.

یه دفعه هم با کلی دردسر تونستم بیام تو نت .کلی مطلب نوشتم .بعد چون صفحه ام زیادی باز مونده بود اکسپایر شدو همه اون حرفها و درد دلها دود شد رفت هوا.

البته بد هم نشد .چون خیلی سوزناک بود.همه اش از سر دلتنگی بود و بوی بغض و طعم اشک میداد.

حالا شکر خدا خیلی بهترم .اما هم چنان خطر در کمینه.منتظره شاید که برم لب دریا یا چه میدونم خرید، یا یه شب شبنشینی و خوش گذرونی تا دوباره خفتم کنه.

کلی دلم برای همتون تنگ شده.

شب قطبی عزیز،خدا خفه ات کنه که تو بیمارستان نمیدونستم از درد گریه کنم یا از نبودنت.یاد عصرها و غروبها که میومدی دیدنم اشکم رو در میاورد.حالا انقدر دور از هم افتادیم که حتی تلفن هم کارگشا نبود و تو تماس تلفنی که با این وری ها داشتی انقدر صدا قطع و وصل شد که گمونم اصلا نفهمیدی که من بستری شدم.

خدا میدونه که بابت اتفاقات خوبی که برات افتاده چقدر خوشحالم.نه برای تو. نه برای دادا.فقط برای اون جوجه که این روزها از شدت دلتنگی من ومامانم تک تک کارهاشو مرور میکنیم و ضعف میکنیم.مثلامامانم امروز ظهر میگفت :الهی من فدای اسکی رفتنش تو خونه بشم .

دلم بد جوری برات تنگ شده.احساس میکنم 2،3 سالی هست که ندیدمت .اما خوب .خیالم راحته که اینجایی.تو قلبم. راستی ،برام بگو که سوغاتی چی دوست داری برات بیارم .چیزی باشه که حالاها بهش احتیاج نداشته باشی .چون گمون نمیکنم به این زودی ها برگردم.راستی از لر لوند برام بنویس.برگشته ایران یا نه؟

با دیوید بکم صحبت کردم.کلی از خوشحالی ذوق کردم.بهش گفتم که از دومادشون به خوبی مراقبت میکنم.مدتیه از اخبار و سیاست و احوال جهان بی اطلاعم .حوصله ام سر رفته از بی خبری.راستی میدونی من چه قدر دوست دارم؟

انوش جان ،مرصی که همیشه دلتنگی هاتو ابراز میکنی.چرا انقدر از زن و بچه ات و عشقت دور شدی که عنکبوت افتاده به جونت؟تا کرمها هم از زمین بیرون نیومدن برو پیششون یا برشون گردون.

ساروی کیجا جان انقدر پر چونه ای که خوندن مطالبی که در غیابم نوشتی حالاها تموم نمیشه.

پوکه باز عزیز،وقتی واسه حرف و نظر دیگران ارزش قائل نیستی و جایی برای کامنت گذاشتن دیگرون نذاشتی(نزاشتی یا هر کوفت دیگه ای .پیشاپیش از تذکرتون ممنونم ساروی کیجا جان) من گردن شکسته چه طوری بهت بگم که کله پاچه چی شد.بابا دلتنگتیم.بیشتر به ماافتخار بده.

نگاریم،یاخچی سان بالا؟ به سن هارداسان گزم؟ به نیه آپ اله میپ سن؟

راستی چرا اینقدر امسال همه جا هوا گرمه؟گمونم اگه بیشتر درخت ببریم بهتر شه .

دیگه نمیدونم چی ها باید براتون بنویسم.سعی میکنم(قول نمیدم) که زود به زود سر بزنم.راستی شب قطبی ،من باز جو گیر اینجا شدم و لحجه ام تغییر کرده .کلی با بچه ها میخندیم سر این موضوع.چه کنیم دیگه .بی جنبه ام خوب.یادته : ...خانووووووووم.؟

من دیگه برم.کلی خسته شدم .بازم میام.

باز هم مسافرت

 

سلام

من بازم دارم میرم مسافرت .ممکنه یه کمی طول بکشه.۲ هفته رو خودم میتونم حدس بزنم .بقیه اش رو نه.اما تمام سعی ام رو میکنم که در طول سفرم بیام تو نت و به تک تکتون سر بزنم.

مواظب خودتون باشین.برای من هم دعا کنین.برای شب قطبی هم  دعا کنین.

خدا نگهدار.

خیلی محرمانه

دیشب جلسه ای محرمانه با حضور خودم و عشقم انجام شد .که ناخوداگاه و ناخواسته به مساله کاریکاتور روزنامه ایران و عکس العمل آذری ها ( که نمیدونم چرا اسرار دارن از واژه ترک به جای آذری استفاده کنن و فرهنگ و تمدن بیش از سه هزار سالشون رو با فرهنگ خیلی کمتر از هزار سال ترکهای وحشی تاخت بزنن) کشیده شد.

و اما نتیجه... کاملا اتفاقی از دهن عشقم پرید که : آذری ها میخوان با آذربایجان شوروی بپیوندن و آذربایجان متحد رو تشکیل بدن.بعد از چند سال که قوا جمع کردن به ایران حمله کنن و ایران رو تسخیر کنن و اسم کل مجموعه رو بزارن ایران!!!

من این داستان رو باور میکنم .از آذری های عزیزمون بر میاد.که چیزی که الان هست و وجود داره رو خراب کنن و با کلی دنبک و دستک سعی کنن دوباره درستش کنن.

برای توضیح بیشتر پرانتزی که در بالا باز کردم باید بگم که آذری ها و کردها ساکنان بومی و اصلی ایران بودن که قبل از ورود آریایی ها در ایران زندگی میکردن. آذری ها در کوهها و سرزمین اورارتو ( حوالی اردبیل تا دریاچه ارومیه فعلی) و کردها در نواحی پایین دریاچه ارومیه یعنی تقریبا همین کردستان فعلی.

اما ترکها.قوم وحشی ای بودن که از از آسیای میانه به مرز کشورهای متمدن حمله میبردن و تاراج میکردن .تا اینکه به تدریج به یک قوم نیمه وحشی بدل شدن و در فرستی تو نستن اسیای صغیر رو ( تقریبا ترکیه فعلی) از دست مسلمانها بگیرن و دولت عثمانی رو تشکیل بدن. هنوز هم اگه درست مشاهده کنین آثار توحش در اونها از بین نرفته.

واقعا ناراحت و متاسف میشم وقتی میبینم هموطنان آذری ما که نزدیک به ۳ هزار سال پیش پادشاهی اورارتو رو بنیان گذاشتن خودشون رو ترک مینامن.

ضمنا در این کش و قوس من متوجه شدم که عشقم ستون پنجمیه.

 

با عرض پوزش از همه

"F... you" Function

 

 

 

U.S.A.
You says "Fuck you" to the president of U.S.A. Nothing
happens, you become famous, they make you write a book
and you make millions of dollars. But meanwhile the
President sues you and gets all the money you have.

ENGLAND
You say, "Fuck you" to the Prime minister of England. The
Prime minister says "fuck you" to you too.

FRANCE
You say, "Fuck you" to the president of France.
Millions of people supports you and says "fuck you" to
the president. Meanwhile the president of France
writes poems because of his sadness.

JAPAN
You say, "Fuck you" to the Prime minister of Japan. The
Prime minister says "I'm sorry; I'm not interested on your
body."

GERMANY
You say, "Fuck you" to the president of Germany. The
police come and say "Please don't fuck the president".

SWEDEN
You say, "Fuck you" to the Prime minister of Sweden. People
vote if they accept you to fuck the Prime minister or not.
If the answer is yes you fuck the Prime minister. If the
answer is no, the Prime minister shakes your hand.

ROMANIA
You say, "Fuck you" to the president of Romania. The
president starts dancing with you with gypsy music.

TURKEY
You say, "Fuck you" to the president of Turkey. The
president takes his gun and shoots you. He goes to
jail for 8 years or escapes the country and Greece
welcomes him as a political refugee.

CHINA
You say, "Fuck you" to the Prime minister of China. The
Prime minister will literally fuck you.

ITALY
You say, "Fuck you" to the president of Italy. You get
price quotes from the mafia for realizing your
passion.

RUSSIA
You say, "Fuck you" to the president of Russia. The
president kisses your mouth.

SAUDI ARABIA
You say, "Fuck you" to the president ... But, there is
no president, you become foolish.
But if you say "fuck you" to the king, the king cuts your tongue...


IRAN
You say "Fuck you" to the president ?!?
You are too late my friend, you've already been "Fucked" by the
president
!!!

سلام

کلی باز اتفاق افتاده تو این مدت که من نبودم.

البته از ته دل ایمان دارم که همشون حتی اونایی که ظاهر خوبی ندارن در باطن به نیکی ختم میشن.

ممنونم از همه کسایی که برام دعا کردن.

از انوش هم ممنونم که حداقل نبودنم رو متوجه شدو پی گیرم بود.

 شب قطبی هم که ....وقتی بهش فکر میکنم جیگرم خون میشه .گر چه مطمئنم که بهترینها در انتظارشه.

خودم هم ای.بهترم.کاش دوباره مجبور نشم یهو بزارم برم و یه مدت نباشم.برام دعا کنین.

دوباره دیشب تو خواب دیدم که دارم با لذت سیگار میکشم.خدا رحم کنه واقعا.تو سه ماه ۲ بار این خواب رو دیدم اما یهو تو ۱ هفته ۳ بار دیدم.به نظر شما میتونم ترکش کنم؟ الان ۲ ماه و ۷ روزه که نکشیدم. کاش بتونم ادامه بدم. البته این ترک سیگار خود خواسته نبود .اجباری بود.ولی خوب خودم هم راضی ام از نتیجه اش. کاش وقتی جبر و موانع بر طرف شد دوباره شروع نکنم.بازم برام دعا کنین.