زمانی برای مستی اسبها

هذیان در تب ۳۶۰ درجه

زمانی برای مستی اسبها

هذیان در تب ۳۶۰ درجه

سلام

کلی باز اتفاق افتاده تو این مدت که من نبودم.

البته از ته دل ایمان دارم که همشون حتی اونایی که ظاهر خوبی ندارن در باطن به نیکی ختم میشن.

ممنونم از همه کسایی که برام دعا کردن.

از انوش هم ممنونم که حداقل نبودنم رو متوجه شدو پی گیرم بود.

 شب قطبی هم که ....وقتی بهش فکر میکنم جیگرم خون میشه .گر چه مطمئنم که بهترینها در انتظارشه.

خودم هم ای.بهترم.کاش دوباره مجبور نشم یهو بزارم برم و یه مدت نباشم.برام دعا کنین.

دوباره دیشب تو خواب دیدم که دارم با لذت سیگار میکشم.خدا رحم کنه واقعا.تو سه ماه ۲ بار این خواب رو دیدم اما یهو تو ۱ هفته ۳ بار دیدم.به نظر شما میتونم ترکش کنم؟ الان ۲ ماه و ۷ روزه که نکشیدم. کاش بتونم ادامه بدم. البته این ترک سیگار خود خواسته نبود .اجباری بود.ولی خوب خودم هم راضی ام از نتیجه اش. کاش وقتی جبر و موانع بر طرف شد دوباره شروع نکنم.بازم برام دعا کنین.

 

اینجا جزیره ادم خوارهاست.

تا حالا فکر میکردم این دنیا اگه خیلی هم که بی ارزش باشه ارزش مردن رو داره.

بابا.من گمونم تو ایران زندگی نمیکنم که هنوز حالیم نیست این همه توقع نباید داشت.

روزی که اولین بار سنگ مزار شاملو رو دیدم با خودم فکر کردم : ای ول  چه شیک.کلا یه تیکه سنگ مشکیه نیم متریه که روش امضای شاملو بود .همین.

تصور کنین که اون نیم متر رو هم نتونستن ببینن.زدن شکستنش.

حالم گرفته است.یاد قبرستون پاریس افتادم که از همه جای دنیا مرده جمع کردن توش .باید بلیط بگیری بری سر قبر فرهاد و صادق هدایت تا بتونی فاتحه بخونی.که فرهاد فقط یه ته صدایی داشت و اگه فرهاد شد به خاطر زمزمه کردن شعر ادم بزرگی مثل شاملو بود که :

یه شب مهتاب     ماه میاد تو خواب       منو میبره      کوچه به کوچه    باغ انگوری   باغ آلوچه....

به ادمهایی که حرمت سنگ قبر بزرگ مردهای تاریخشونو . شیراهن کوه مردی از تبار ابراهیم رو نگه نمیدارن چه طور میشه یاد داد که از رو چمن راه نرن. گلهای تو پارک و گوشه خیابون رو نچینن؟

یکی به من بگه ما کجا داریم زندگی میکنیم؟من تا همین چند روز پیش به این باور بودم که تو ایرانم .مثل اینکه تو توهم بودم .اینجا جزیره ادم خوارهاست.

 

 

 

حاجی جان...( با لحجه مشهدی)

اول قبل از هر چیزی بگم که چقدر دنیا گند شده  که مشغله فکری نصف مردم امور مالیه.

دوم اینکه اگه خدابخواد داره اتفاقات خوبی برای یکی از بچه ها که مدتی بود گرفتاری داشت میافته.بابتش خوشحالم.

سوم اینکه یه پسر بچه خوشگل و با هوش که داشت استعدادهاش حیف میشد چند روزیه که میره مهد کودک و کلییییییییی خوب شده از همه لحاظ.

یه بچه خوب و بااستعداد دیگه هم این روزها اخرین روزهای مهدش رو میگذرونه و از سال بعد میره مدرسه.خیلی دلواپسشم .اما تقریبا هیچ کاری از دستم بر نمیاد.قبلا ها فکر میکردم هیچ کاری تو دنیا نیست که نشه انجامش داد.

بعدش هم تشکر میکنم از همه دوستایی که خوشامد گفته بودن.مرصی.

بابا یه درویش مستجاب الدعوه ای یه شبی بشینه یه گوشه ای یه دعایی در حق ما بکنه بلکه گشایشی بشه.ناجور موندیم تو منگنه.

باز از اون موقع هاست که داریم رونده میشیم تا ته یه کوچه بن بست .البته همیشه تو اون لحظه ای که سینه به سینه دیوار میخورم و از ۶ جهت فقط جا برای ایستادن دارم یه هو پرت میشم تو یه اقیانوس یا دریا یا دریاچه یا حداقل یه حوض.

اقیانوس رو دروغ گفتم .چون اگه تو اقیانوس افتاده بودم به این زودیها از ۶ جهت تو سط دیوارها سرد و کثیف و نمنا ک محاصره نمیشدم.

خلاصه حاجی جان اگه خواستی شبی نیمه شبی درحقمون دعایی بکنی دعای اقیانوسی بکن.تا باز به این زودیها مزاحم نشیم که : اقا باز کفگیرمون خورده ته دیگ یه دعای دیگه لطفا.

حالم هم هنوز زیاد خوب نیست.اما شوق گپ زدن با شماها منو میاره پای کامپیوتر.خوش به حال همه اونایی که حالشون خوبه .ان شاالله همه همیشه خوب باشن.اینو از ته دل گفتم.

خوب دیگه ما رفتیم .زت زیاد.

۲ ماه بعد...

سلام به همه

میدونم که همتون کلی گله دارین ازم .حق هم دارین.اما باور کنین که موقعیتش رو نداشتم.

بلاگ همتونو خوندم.مثل همیشه ساروی کیجا از همه بیشتر نوشته بود...گیجه گرفتم تا همشونو خوندم.نگار هم انگار کلی تغییر کرده .شب قطبی هم که باز انگار تو این مدت کلی گلودرد گرفته بوده.جیغ جیغو نان اور شده.علی کوچیکه باز ۳ خط در میون مینویسه.

قرنطینه هم که کلی دنبالمون گشته .

انگار تو این مدت که نبودم دوستای جدید و خوبی هم پیدا کردم.مبارکم باشه.

من حالا باز تا یه مدت هستم.هر وقت خواست غیبم بزنه سعی میکنم قبلش خبر بدم.

همتونو دوست دارم باور کنین.