زمانی برای مستی اسبها

هذیان در تب ۳۶۰ درجه

زمانی برای مستی اسبها

هذیان در تب ۳۶۰ درجه

گلستانه

 

 

کاوه گلستان میگه:

«من میخواهم صحنه هایی را به تو نشان دهم که مثل سیلی به صورتت بخورد و امنیت تو را خدشه دار کند و به خطر بیاندازد.

میتوانی نگاه نکنی.میتوانی خاموش کنی.میتوانی هویت خود را پنهان کنی.مثل قاتل ها.اما نمی توانی جلوی حقیقت را بگیری.

هیچ کس نمی تواند.»

کاش ماها هم با شعرهامون.نوشته هامون.حرفهامون.نقاشی هامون....میتونستیم همین کار رو بکنیم.

من می‌خواهم صحنه‌هایی را به تو نشان دهم که مثل سیلی به صورتت بخورد و امنیت تو را خدشه‌دار کند و به خطر بیندازد. می‌توانی نگاه نکنی، می‌توانی خاموش کنی، می توانی هویت خودرا پنهان کنی، مثل قاتل‌ها، اما نمی‌توانی جلوی حقیقت را بگیری، هیچ کس نمی‌تواند.

                         

میلاد

 

 

میلاد یکی کودک

              

 شکفتن گلی را ماند

 

چیزی نادر به زندگی آغاز می کند

                                            

   با شادی واندکی درد

 

روزانه به گونه ای نمایان بر میبا لد

 

  بدان ماند که نادرۀ نخستین است

 

 ونادرۀ آخرین.

 

(شاملو)

 

 

سلام به همه دوستای گلم.من دوباره هستم.به همه تون سر زدم.خوندمتون.حالم خوبه.خیلی شادم.پر انرژی تر از همیشه .

 

یه دنیا عشق تو قلبمه که سعی میکنم به همه منتقل کنم.

 

دوستتون دارم.