زمانی برای مستی اسبها

هذیان در تب ۳۶۰ درجه

زمانی برای مستی اسبها

هذیان در تب ۳۶۰ درجه

 

 

 

 

     کاش می آمد و از پنجره من 

    

   بانگ می دادمش از دور  بیا 

 

   به زنم عالیه می گفتم زن 

 

   مادرم آمده در را بگشا 

 

 

 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
باران پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:09

چه خوب که برگشتید . اینجا هم احساس تنهایی می کنم ...

یادت همیشه با منه عزیزم.تنها نیستی.

بهاره شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:21 http://rouzmaregiha.blogsky.com

سلام
چه زیبا و چه غمگین بود...گریه ام گرفت.

ساروی کیجا پنج‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 05:26 http://saravikija.wordpress.com

یعنی چی؟ آیا این یک شوخی بی مزه است؟ منصوره رو می گم.

لطفا بیا بگو که این یک شوخی بی مزه است..




احمقانه است. می دونم که تو اهل این شوخی های بی مزه نیستی.. اما باز منتظرم که بخندی و بگی این یک شوخی بی مزه بود...

متاسفم.همون طور که خودت گفتی من اهل این جور شوخی ها نیستم.

باران پنج‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:45

وبلاگت باعث شد بعد از چند سال دوباره برم این فیلمو ببینم . از کارای قبادی خوشم میاد . (و البته از قیافه ی آمنه )
توی کامنتایی که برات می ذارم زیاد پرحرفی می کنم . می دونم .
من شکسپیر رو هم دوست دارم . جوزپه تورناتوره . الخاندرو گونزالس .دن خوان .مارک تواین . آل پاچینو . سعدی . پائولو کوئیلیو .سهراب سپهری . ... و خیلیای دیگه رو هم دوس دارم .
و علی رو هم و محمد رو هم (اگه آدمهایی با اینهمه خصلتهای خوب و فکر باز واقعا وجود داشتن و وجود داشتنشون تنها یک افسانه نباشه ) دوست دارم .(...و من چقدر از همه ی چیزهای خوب خوشم می آید ...)
بنظر من چیزی بعنوان مذهب اصلا وجود نداره . که حالا آدم مذهبی بتونه وجود داشته باشه . مذهب صرفا یک وسیله برای به قلاده کشیدن آدمهاست . و من از هر چیزی که بند داشته باشه بدم میاد .
و فکر می کنم تنها چیزی که وجود داره خوبیه . نیکی . و اینکه ما درگیر عملها و عکس العملها هستیم . و دنیا هیچ چیزی جز این نیست .
یادم رفت بگم . شما رو هم دوس دارم . شاید یکم مجازی . اما همینکه عکس العملتون به آدمی که نمی شناسین مثبته کافیه که بشه گفت دست کم یک وجه مثبت دارین . حتما خودتون هم ری اکشنش رو توی زندگی می بینین . یکم دقت کنین .

۱.هرچی کامنت طولانی تر باشه بیشتر حال میکنم
۲.با دون خوان و آل پاچینو وسعدی هم خیلی حال میکنم
۳.اگه همچین آدمایی وجود داشتن دمشون گرم
۴.نظرت راجع به مذهب جالبه
۵.با مبحث بند و عکس العمل ها موافقم
۶.من هم خیلی دوستت دارم گاهی خوابتو میبینم!!
۷.حالا که انقدر روشنی چرا به آدمهایی که صحت وجودشون برات ثابت نشده اعتقاد داری؟اگه دوست داری یه آدم رو تا این حد دوست داشته باشی میتونی تو ذهنت خلقش کنی و عاشقش باشی.تازه !میتونی عیوبی که علی داشت رو در این شخص اصلاح کنی.مثلا قدش رو بلند کنی.یا چه میدونم .زبونش رو ایتالیایی تصور کنی.چشماش رو سبز کن.موهاش رو بلوند...
۸.مواظب خودت باش.تو دوست خوب منی.

ساروی کیجا چهارشنبه 23 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 00:53 http://saravikija.wordpress.com

وای بر من.. عزیزم آیا ممکنه برام بگی چطور اتفاق افتاد؟ و بچه هاش؟ ای داد بر من.. ای داد بر من ...

یه تومور تو سرش داشت که گمونم یک سال شکنجه اش کرد .همه اش جراحی و شیمی درمانی های بی نتیجه.و درد.بچه ها بی مادر شدن و یه مامان الان دارن که 4-5 سال قبل از این اتفاقات توسط پدرشون اختیار شده بود و حالا رو نمایی شده.گمونم 20 سالشه این مامان.

ساروی کیجا چهارشنبه 23 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 00:54 http://saravikija.wordpress.com

پست 36 (اسمش اینه) توی وبلاگم در مورد منصوره است. خیلی به هم ریختم. خیلی.

میام میخونم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد