زمانی برای مستی اسبها

هذیان در تب ۳۶۰ درجه

زمانی برای مستی اسبها

هذیان در تب ۳۶۰ درجه

لالایی برای کودکی که هرگز زاده نشد

پسرم.دختر نازم.ارام باش .مادر کنارته.ارام باش.شاید فردا یا فرداهایی نباشم اما الان کنارتم.قدر لحظه ها رو بدون .من مادرت کنارتم .زندگی از همین لحظات پی در پی درست شده.پس یاد بگیر که قدر لحظه ها رو بدونی.ارام باش عزیزم چون بهتر از کنار من جایی برای ارامش پیدا نمیکنی.

دوستت دارم دلبرم .دوست داشتنی که بدون تقاضا نصارت میکنم.بدون مننت.بدون اینکه توقع جبرانش رو داشته باشم.دوستت دارم نه از اون دست دوستی ها که با گذر زمان رنگ بی تفاوتی و کهنگی به خودش بگیره.عشقی که وادارم میکنه در مضطرب ترین دقایقم باز به فکر تو باشم.من و خیلی از مادرهای دیگه ثابت کردیم که عشق یعنی دوست داشتن از نوع نایابش.وقتی که گهواره موسی روی اب رود میرفت به همه فهموندیم که ما تبار غیر تکراری عاشقهای زمینی هستیم.

بخند کودکم .دنیا پر از ادمهای خنده داره.بوش برلوسکونی آنیللی کیسینجر در مقابل افریقا .بخند حتی به اسمهای جاهای ناشناخته .اینتلیجنت سرویسز .موساد.سیا. ساواک .در مقابل ازادی.عشق.انسان.

طفلکم .بیشتر از من پدر تو رو دوست میداره.باور کن.مادر گاهی هوس حمایت از جنگلها به سرش میزنه و یهو میزاره میره شمال.گاهی به خاطر عشق اموزی به بچه های سراوان میره سیستان.گاهی هم در کنارت توی خونه است اما دلش...

ولی پدر انقدر دوستت داره که صبح میره سر کارو شب بر میگرده تا تو خوشبخت باشی.راحت باشی.پس یادت باشه که فقط پدر میتونه هرگز و بی هیچ بهونه ترکت نکنه .سالهایی که نبودم میتونی تا اخر دنیا به بودن پدرت مطمن باشی.

عزیزم .بخواب .دنیا جایی برای بیداری نیست.

دلبندم کاش میتونستم کاری کنم که نفهمی بغض چه رنگیه .که اشک چقدر شوره.کاش میتونستم بهت بباورونم که هر کسی که از روزهای زندگیت قدم زنون عبور میکنه تا ابد ردی از خودش به جا میزاره که هرگز قادر به فراموش کردنش نیستی.تو غروبهای دلتنگیت یاد تک تک عابرهامیوفتی و ....

زیبای من .کاش قبل از اسارت میفهمیدی که تعهد یعنی چقدر وفاداری چه قدر مسولیت .تا هیچ وقت ...

مهربانم .ارزو میکنم چنگیز باشی .تیمور .هیتلر. یا هر کس دیگه ای از این دست اما عاشق نباشی.

کودک مادر.دعا میکنم هیچ وقت زمستونها دلت برای چلچله ها یی که رفتن کوچ تنگ نشه .که اگه شد دیگه نمیتونی خیلی حس های دیگه رو تجربه نکنی.

مامان جان.دعا میکنم هیچ وقت به دنیا نیای.

 

 

گفته بودم بر میگردم.

سلام به همه دوستای خوبم.همه کسایی که تو مدتی که نبودم بهم وفادار موندن!!

من برگشتم .جاتون خالی خیلیییییییییییییی خوش گذشت.مدتی بود مهمونی نرفته بودم.حسابی بهم چسبید.البته هنوز هم دلم مهمونی میخواد.۵ تا مهمونی دلم میخواد.یا به جاش منو ببرین ۳ روز اصفهان.یکی از این دو مورد باشه کافیه.اها .نه .یکی از سه مورد .

یکیشم اینه که با نسترن برم ایتالیا .تو برفها قدم بزنیم.نسترن یه دوست خیلی صمیمیه .از اون دسته از ادمهاست که وقتی هست احساس تنهاییتو از بین نمیبره.یعنی اینکه هم با همین هم در عین حال تنهایی.(الان شما فهمیدین چی شد؟؟)

خلاصه فقط یکی از سه مورد بالا حالمو خوب میکنه.گمونم دوباره دارم پریود میشم.اخه من تقریبا به ازای هر فصل یک بار پریود مغزی میشم.حالم خراب میشه .و وای به حال اطرافیان و فلسفه ادیان و سیر سیاست در سینما و نوع نگاه حافظ به سلوک و تاریخ معاصر خاورمیانه و چگونگی تحول طراحی بدنه جنرال موتورز از پارسال تا امسال و رنگ منوی ویستا و......

پا رو دم همه چیز و همه کس میذارم.حالا گاهی بعد از این پریود یه چیزی به دنیا میاد که حداقل تو جمع قابل عرضه است .اما وای به روزی که ناقص و مونگل و ۶ ماهه و... به دنیا بیاد.اونوقت حتی سایه ام نمیتونه تحملم کنه.

راستی بچه ها به همه تون سر زدم خیلیها تون اپ کرده بودین.خوشحالم که زندگی حتی خارج از اینجا جریان داره.

 تا بعد

تشکر.قدر دانی.خوش امد گویی وزور گیری نظر

سلام به همه دوستای خوبم که تو بدترین شرایط منو تنها نذاشتن(حالا باز ساروی کیجا میخواد قلط املایی ازم بگیره)

مجبور شدم (بنا بر پاره ای مسایل ادرسمو عوض کنم .امیدوارم برای پیدا کردنم به دردسر نیا فتاده باشین.

ممنونم که اومدین بهم سر زدین.

یه سری از مطالب بلاگ قبلیمو که دوست داشتم منتقل کردم اینجا.حیف که نتونستم نظرات شما رو هم منتقل کنم.

اخه خیلی دوستشون داشتم .بعضی هاشون واقعا جالب بودن.(به خاطر دل منم که شده یه چند تا نظر جالب بذارین نقدا که دل بچه نشکنه.)

پیشاپیش از نظراتتون ممنونم.

وقتی خدا بغض میکند

سرش رو کرد طرف آسمون ،چند بار پلک زد تا اشکهاش سرازیر نشن.سرزمینشون  بیشتر اوقات گرم بود اما اون روز فصل بادهای سرد بود.باد شنهای دشت رو برد هوا وگرد کرد وپیچید توی دشت.

نفس نفس میزد از زور بغض .دستارش رو باز کردو گوشه ای پرت کرد.دستش رو ستون کرد روی یه صخره و با خستگی نشست.از صبح سحر با خودش جنگیده بود.خسته بود.نفس عمیقی کشید وبه اطراف نگاهی انداخت.دستهاش می لرزید.باز هم بغضش رو فرو خورد.

چند متراون طرف تر پسرش داشت بازی میکردوشاد بود.به پسرش گفته بود که با خودش میبرتش دشت تا ....

تا چی؟ خودش هم نمیدونست تا چی.اما پسرش منتظر توضیح نشده بود.دستهای کوچیکش رو حلقه کرده بود دور گردن پدرش وسرش رو چسبونده بود به سینه اش که:بریم.

تمام راه با خودش فکر کرده بود وجنگیده بود.وقتی رسید احساس کرد که فرصتش دیگه تموم شده .دیگه رسیده بود به قرارگاه.همون جاکه قرار بود با پسرش خدا حافظی کنه.فریاد زد:نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه ...با خودش فکر کرد که نه،نمیخواد خداحافظی کنه.اصلا نه که نمی خواست ،نمی تونست.

به آسمون نگاه کرد؛صبح داشت آروم آروم باز میشد.فقط چند دقیقه وقت داشت.بقضش رو قورت داد.انگار تو دلش داشت میگفت :خدایا ،تنها پسرم رو؛طفلکم رو، خیلی دوست میدارم ،اما....

اما چی؟ تصمیمش رو گرفت وادامه داد:اما تورو دوست تر میدارم.از پسرم گذشتم.

بلند شدوبا چابکی به سمت پسرش رفت .با یک حرکت پسرش رو خوابوند رو زمین،دست گذاشت رو گردن نحیف پسربچه .پسرک هنوز به چشمهای پدرش لبخند میزد.پدر دست به کمر بردوکارد بر کشید،تیغۀ سرد کارد رو با گلوی پسر آشنا کرد.تردید نداشت.نه که تردید.ایمان داشت.

صدایی با عشق وبغض گفت :دست نگه دار ابراهیم.قبول کردم از تو.پذیرفتم.

نه که قربانی اش را،نه.

ایمانش را.

 

 

 

خاطره

امروز روز هجوم خاطره ها بود.خاطراتی که خودم با خودم داشتم.

خاطرات عصرها گوش کردن به «خروس زری پیرهن پری».بعدها هم «شهرقصه »اون قدر که شدم هم شهریشون و عوض خاله سوسکه شدم خرخراط.

سالها بعد اما به خاطر میارم خاطرات صبح هایی که با صدای آهنگهای ابی روزم رو شروع میکردم.ابی با صدای بلند.

بعدها شبهایی که باآهنگهای «آینا» میگذشتن.شبهای تابستون وقتی نسیم پردۀ اتاقمو تا وسط اتاق بالا میاورد آینا داشت میگفت:gittigin yaghmurla gel.

بعدش روزهای برفی تبریز همش یا احمد کایا داشت میگفت : yakamus son sen،یا اون یکی احمد داشت میگفت : هیچ کس با هیچ کس سخن نمیگوید که....

عجیب روزهامون با موسیقی گره خورده ،طوری که حالا کمتر احساس خوبی نسبت به آهنگها دارم .چون به محض شنیدنشون (بگذریم از اینکه یاد آور خاطرات خوبن یا بد)دلم میگیره .دلم میخواد یه آدم قوی هیکل بیادو روزهای گذشتمو با قدرت برام کادو بیاره.

حالا فرقی نمیکنه ،روزهای 4 سالگیم باشن یا 18 سالگی یا اصلا تابستون گذشته که سیاوش میگفت:

بعضی وقتا که میای سر روی شونم میذاری،

تموم غصه ها رو از دل من بر میداری،

 اما این فقط یه خوابه ،خوابه پشت پنجره،

وقت بیداری بازم غم میشینه تو حنجره،...

 

 

 

گفتم میرم.گفتی برو به سلامت

fekr mikardam mimoonam.fekr mikardam mimooni. fekr mikardam bahar miado too sobh haie khonakesh too baghale to bidar misham,fekr mikardam tabestoona kenare estakhr mishinio be shena kardanam negah mikonio bishtar az to man lezzat mibaram.fek mikardam paiiz miad,too asraie delgiresh ba ham roo bargaie khoshko zard ghadam miazanimo to shoonehato tekie mikoni baraye saram,fek mikardam baz ham zemestoon miado man kenare shoomine montazere bargashtanet mimoonam,sedaie klid too ghofle dar mipiche ,pesaremoon az kenare asbab bazihash boland mishe vo khodesho part mikone too baghalet,man ham labkhand mizanam,fek mikardam ta man boland nashamo komaket nakonam to paltoto dar nemiari.

nemidoonestam ke vaghti man goftam miram ,to ham migi : ok ,bashe ,boro,be salamat.

nemidonestam nemigi ke : age to beri man mimiram,enghadr ashk mirizam ke bemiram,age to beri royaye ninimoon kaboos mishe,age to beri man ta abad kenare shoomineie khamoosho sard mishinamo paltomo ham dar nemiaram.

nemidoonestam nemigi: naro,man ba to zendeam,man ba to va kenare to tarif misham.

aslan nemidoonestam ke nemigi: nemizaram to beri,age shode zanjiret mikonam,age shode shaba ta sobh poshte dare otaghet bidar mishinamo negahbanito midam ke nari.

hala man goftam miram,to ham hich kodoom az ina ro nagofti,gofti: ok,boro,be salamat,be khodaie mehraboon misporamet.

man raftam.faghat toro khoda yadet nare hamishe shoominaro roshan bezari,bachamoon sarma mikhore.

be khodaie mehraboon misporamet.

مسیح باز مصلوب

salam,taghriban sobh be kheir . bi khabi bad joori kalafam karde. az saat 3 ta 5 too rakhtekhabam dashtam joon mikandam be omide inke ie zarre khab be cheshmam biad. amma naioomad. velesh kon ,be jahanam. tasmim gereftam biam too net bebinam che khabare,ke khob hich khabari nabood,doost daram alan ie matne kheili ghashang baratoon benevisam,amma engar hesesh nist,faghat ie mozooi be zehnam reside,ta hala fekresho kardin,na na bezarin az inja shoroo konam ke : too har dini az dinhaie asasie donia ,mozhdeie oomadane iekio midan,masalan too dine zartoshti be ooni ke gharare biad migan :sooshiant.too masihiat hamoon masihe ke rafte be asemoone 5th va gharare ke biad,too eslam ham migan mehdie moude,hala esmesh har chi ke hast bashe,man ie chizi mikham begam,bebinin,age in agha dar ghalebe iek fard be donia oomade bashe va alan too in chand sale akhir masalan too jange vietnam ya afghanistan,ya bosni,ya iraq koshte shode bashe chi?masalan dar ghalebe iek sarbaz ia iek boomie bi defa,...ha?ya masalan too etyopia be donia oomade bashe va az zoore goshnegi morde bashe chi?....ha?baba ieki behem bege inja che khabare,ieki behem bege ma darim koja mirim?be kodoom samt? haaaaaaaa? baba zaheran vazemoon kheili kharab tar az inast,vay be halemoon age najie khodemoono koshte bashim,vayyyyy khodaiaaaaa ,baba ieki befahme man chi daram migam,daram az ie badbakhtye bozorg harf mizanam,az ie faje.midoonin chera nemitoonam bekhabam? chon ta miam cheshamo bezaram roo ham masiho mibinam ke az jaie zakhmhash dare khoon miad,ta miad khabam bebare sooshianto mibinam ke ba boghz negaham mikone va baad saresho bar migardoone vo be ie manzare eshare mikone ,hamoon manzarei ke too tabloie maroofe davince poshte sare jocond hast,ta miam too rakhte khabam pahloo be pahloo besham mehdie moud ro mibinam ke dare khoon gerye mikone,.... mano bebakhshid age boland harf zadam,rastesh gamoonam baz ham dashtam kaboos mididam,bebakhshid,shab bekheir ,khoob bekhabin.