زمانی برای مستی اسبها

هذیان در تب ۳۶۰ درجه

زمانی برای مستی اسبها

هذیان در تب ۳۶۰ درجه

حس ویرانی

 

 

از کفر من تا دین تو 

 

راهی به جز تردید نیست 

 

دل خوش به فانوسم مکن 

 

اینجا مگر خورشید نیست؟ 

 

با حس ویرانی بیا 

 

تا بشکند دیوار من 

 

چیزی نگفتن بهتر از 

 

تکرار طوطی وار من 

 

با عشق آن سوی خطر 

 

جایی برای ترس نیست 

 

در انتهای معجزه  

 

دیگر مجال درس نیست 

 

کافر اگر عاشق شود 

 

بی پرده مومن میشود 

 

چیزی شبیه معجزه  

 

با عشق ممکن میشود 

 

... 

 

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
غزل چهارشنبه 4 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:29 http://www.aghaghiyahayekabood.persianblog.ir

اخر یک سریال بود این اهنگه .خوشم می امد ازش یعنی شدید شدید هر چند سریاله خودش مالی نبود

ای ول به حافظه ی طلاییت .من هم سریال رو نمی دیدم اما موسیقی تیتراژش رو شنیده ام.شعرش از نظر من زیباست.مرصی که بهم سر زدی.

نسترن دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 13:46

می بینم که بالاخره گاهی هر از چند گاهی....
دلم تنگت شده :(

مرصی سرزدی.منم دلتنگتم

دارا یکشنبه 22 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:50 http://multicam.blogsky.com

سلام.ممنون از کامنتی که گذاشتی.با نظرت در مورد امساک دیگران در نظردادن موافقم.اما باور کن که مخاطب خود بودن هم عالمی داره!پیروز باشی

دکتر نگار کریمی متخصص پوست،مو و زیب جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:14 http://dr-negar.persianblog.ir

زنده باشید.از شما ممنونم.نویسنده ی خوبی هستید مایلم بیشتر با هم آشنا بشیم.دکتر نگار کریمی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد