زمانی برای مستی اسبها

هذیان در تب ۳۶۰ درجه

زمانی برای مستی اسبها

هذیان در تب ۳۶۰ درجه

چلچله

 

 

هر بار که یکی از دوستانم از این جزیره میره به یه دنیای دیگه دلم میگیره. 

 

با اینکه می دونم میره جایی که خیلی از اینجا بهتره باز هم حتما برای  

 

رفتنش اشک میریزم.  

 

گریه میکنم و میاندیشم که باز تنها تر شدیم.و اونها هم میرن که تنهایی های 

 

جدیدی رو تجربه کنن. 

 

توکا نیستانی هم دوهفته ایه  که رفته و مریم و صبا تا آخر مرداد میرن. 

 

در آغاز هر فصل کسانی رو در ذهن دارم که اسمهاشون رو مرور کنم و بگم  

 

جات خالی رفتی و ندیدی تابستان یا پاییز امسال مثل هیچ کدوم از فصل  

 

هایی که دیدی نبود. 

 

نمی دونم شاید یه روزی هم من برم و کسی شب روی تراس وایسه و سیگار  

 

بکشه و بگه جات خالیه... 

 

هر جای دنیا که برم حتی در اوج لذت هم که باشم قطعا مثل هر مهاجر  

 

دیگری خواهم گفت : 

 

این خانه قشنگ است  

 

ولی خانه ی من نیست. 

 

کاش میشد و احمقها میزاشتن که همه ی اون امکانات رو بیاریم تو ایران  

 

عزیزمون تا کسی مجبور نشه به خاطر یک قلپ هوای آزاد و یه کف دست  

 

نونی که بوی خون نده و یه مدرسه یی که توش اراجیف یاد بچه هاشون  

 

ندن بره ینگه ی دنیا. 

 

اینجا آسمان ابری ست  

 

آنجا را نمی دانم 

 

اینجا شده پاییز 

 

آنجا را نمی دانم 

 

اینجا دلی تنگ است 

 

آنجا را نمی دانم ... 

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
باران شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 21:14 http://www.vi0lin.blogfa.com

من توی ایران در غربتم . جایی اومدم که موسیقی و شطرنج رو حرام کردن . همینجا توی ایران . باید سازمو از چشماشون قایم کنم و میز شطرنجو بذازرم توی اتاق خواب ... به خوابم نمی دیدم همچین چیزایی واقعا وجود دارن . اما من سر سختم . دو ماه فلج بودم . می دونیکه . دوست خشن . حالا دوباره راه می رم . دوباره ساز می زنم ... و دوباره عزم سرزمین مادری دارم . چند روز دیگه . بعد از ۲ ماه ... سرزمین مادری بدون پدر...

باران عزیزم این طور که میگی به نظر میرسه که با ام اس دست و پنجه نرم میکنی.متاسفم.خیلی غمگین شدم.و غمگین تر شدم که از کارهای مورد علاقه ات جدا موندی.امیدوارم زودتر این محدودیت ها تموم بشه.اگه کاری از دستم بر میاد بگو حتما.میتونم بفهمم که ایستادن در چارچوب در به انتظار استقبال پدر چه قدر سخته.میبوسمت عزیزم و برات بهترین تقدیر رو آرزو میکنم.

... دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:36 http://www.andoooh.blogfa.com

سلام سایه..

سلام اندوه

مهدی سه‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 20:16 http://shabname-m.blogfa.com/

من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است

رفتن و در ترانسی که چشم انداز بهتری داره ، سیگار کشیدن شاید آخرین راه حلی باشه که اکثرا اولین اتخاب می دونند . اما به احترام تمام کسای که می تونستند برند ولی نرفتن و سعی کردن موقعیته کشورمون رو بهتر کنند ، ما هم به آسمان ابری اینجا نگاه می کنیم و در انتظار آسمانی آفتابی خودمون رو آماده اون روز می کنیم .

(حرفهای خنده داری زدم ! نه؟ اما نوشته شما دلتنگم کرد . عجب ! )

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد