زمانی برای مستی اسبها

هذیان در تب ۳۶۰ درجه

زمانی برای مستی اسبها

هذیان در تب ۳۶۰ درجه

سلام

کلی باز اتفاق افتاده تو این مدت که من نبودم.

البته از ته دل ایمان دارم که همشون حتی اونایی که ظاهر خوبی ندارن در باطن به نیکی ختم میشن.

ممنونم از همه کسایی که برام دعا کردن.

از انوش هم ممنونم که حداقل نبودنم رو متوجه شدو پی گیرم بود.

 شب قطبی هم که ....وقتی بهش فکر میکنم جیگرم خون میشه .گر چه مطمئنم که بهترینها در انتظارشه.

خودم هم ای.بهترم.کاش دوباره مجبور نشم یهو بزارم برم و یه مدت نباشم.برام دعا کنین.

دوباره دیشب تو خواب دیدم که دارم با لذت سیگار میکشم.خدا رحم کنه واقعا.تو سه ماه ۲ بار این خواب رو دیدم اما یهو تو ۱ هفته ۳ بار دیدم.به نظر شما میتونم ترکش کنم؟ الان ۲ ماه و ۷ روزه که نکشیدم. کاش بتونم ادامه بدم. البته این ترک سیگار خود خواسته نبود .اجباری بود.ولی خوب خودم هم راضی ام از نتیجه اش. کاش وقتی جبر و موانع بر طرف شد دوباره شروع نکنم.بازم برام دعا کنین.

 

نظرات 7 + ارسال نظر
انوش جمعه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 01:45 http://doctorhendii.blogfa.com

سایه جان ،
هستند کسانی که دلمشغولی های دیگران را نمیدونند ولی با این توجیه که ؛ « هر چه باشد ، دلمشغولی های یک انسان است » ، خودشون را قانع میکنند که در ابراز همدلی و همراهی به دیگران ، کوتاهی نکنند.
ما از همدیگه آنقدر اطلاع داریم که دانستن اینکه اهل کجاییم به تنهایی هم، شادمانمان میکند.
این معنی اش داشتن یک زبان آشناست.
داشتن این یکی ، به شادمانی اش می ارزد.

انوش جمعه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 19:18 http://www.doctorhendii.blogfa.com/

سایه جان،
ما سگ کی باشیم که لحن درشت بکار ببریم؟ اون هم در مقابل جماعت نسوان!!
من باز هم اظهار شادمانی میکنم و به داشتن دوستانی خوب سرخوشم.
این سرخوشی به قیمت تنبیه شدن به دست شیخی سینه چاک هم میارزد.

شب قطبی شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 11:32 http://shabeghotbi.blogsky.com

فدای جیگر خون شده ات عزیز....بیخیال بابا...تو فکر چیزای دیگه باش....خدا به فکر ما هست عشقم.....همین که تو رو فرستاده برام نشونه اش....فقط تو یکی رو از من نگیره باقی دنیا رو بی خیال....
خیلی دلم یرات تنگ شده...مواظب خودت باش
آهان راستی هر وقت یاد اون دلیل گریه ی اون روزت می افتم نا خودآگاه مجبور میشم بگمyesterday بابا
تو دیگه چرا

انوش دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 14:18 http://doctorhendii.blogfa.com

اول که ، قابل شما رو نداره.
دوم که ، خواستم بدونی من هم چشمم روشن!!
و سوم هم ، آقا جان به شیخ میگی بیاد بخونه ، قبول ولی اینم بهش بگو اگه خواست مثل همونهایی که خودت گفتی پشتشون رو به درخت میکشند ، برای من چنگ و دندون تیز کنه ، اونوقت منم مجبورم جوابش بدم : وُلک به تو چه؟ ، ما هر دو جنوبی هستیم و چشممون به آشنایی هم روشن.
تازه قبل از اینکه شیخی هم بوده باشه...!!

انوش دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 17:19

جنوبی نیستی؟
باز هم چشم ما روشن....!!

انوش دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 17:28

بعدش هم،
یه بار قبلا خود شما در مقام دفاع از ایشون گفتی :
« از شیخ ناراحت نشو ، مثل خرس که پشتش رو به درخت میکشه تا قلمرو تحت کنترلش رو مشخص کنه ، اون هم داره محدوده ی خودش رو به رخ دیگران میکشه....»
و البته باز هم بعدش هم ،
ما که آرزو میکنیم قلمرو عاشقیت هر کسی ، همیشه سرسبز و آباد باشه. فقط چیزی که هست ، دوستانمون رو هم دوست داریم.

جیغ جیغو شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 23:31

سلام.
مرسی از محبتت
اما ۱-!!!‌ خوابش و که دیدی که هیچ!‌اگه با مشت و لگد!! یا با یه صندوق جواهر هم اومد در زد‌!در رو روش باز نکن!!!‌ سیگار رو می گم!!! در این یه م.رد از ته قلب برات دعا مب کنم.
۲- مسعود کیه؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد