زمانی برای مستی اسبها

هذیان در تب ۳۶۰ درجه

زمانی برای مستی اسبها

هذیان در تب ۳۶۰ درجه

 

"Alas," said mouse," the whole world id growing smaller every day.

At the beginning it was so big that I was afraid, I kept running and

Running, and I was glad when I saw walls far away to the right and left,

But these long walls have narrowed so quickly that I am in the last

Chamber already and there in the corner stands the trap that I must run into."

"you only need to change your direction," said the cat, and ate it up.

 

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
پیپ قرمز چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:23 http://peepeghermez.persianblog.com

مرسی . خواندم و پوکه باز را هم .
با نوشته ای درباره ی " شعر اجرا " به – روزم ... پیپ قرمز

ندا جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:11 http://www.azarnoosh.blogfa.com



-این مطلب و البته پست قبلیت هم با حال بود سایه جان

علی جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:55 http://www.iruniha.persianblog.com

چه غمگین!

شب قطبی شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:57 http://shabeghotbi.blogsky.com

فکر کنم دیگه باید همدیگرو ببینیم نه؟!؟

فکر نمیکنی سه چهار روزی هم دیر شده تازه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد