زمانی برای مستی اسبها

هذیان در تب ۳۶۰ درجه

زمانی برای مستی اسبها

هذیان در تب ۳۶۰ درجه

 

                                       در آغاز فصلی سرد

                   در محفل عزای آینه ها

       چگونه میشود به کسی که میرود این سان

                      صبور .سنگین.آرام

                       فرمان ایست داد.

 

نظرات 13 + ارسال نظر
شب قطبی سه‌شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:15

باور دارم که نمیتوان!
اونی که عازم شده میره و نمیشه جلوشو گرفت...
حیف!

خاموش چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 14:06

متاسفم.
من چیزی نمیدونستم، میشه بپرسم؟

ممنونم.فعلا انقدر بغض راه گلومو گرفته که نمیتونم پاسخ بدم.شاید یه وقت دیگه بتونم بگم دکتر جان.

نگار پنج‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 00:26 http://negarnr.blogsky.com

سایه جان! اوووووووووه الان که تیغ گرماس خواهر، حالا کوووووووو تا فصل سرد؟!

نگاریم.نگااااااااااااااااارییییییییییییییییییییییم.سویوخ دان قلبیم تیتیریر .

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 00:29

چرا پیراهن سیاه ؟!

برای زانو زدن در آستانه ی فصل سرد
رنگ دیگه ای هم هست؟

خاموش شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 15:07

هر وقت احساس کردی لازمه با کسی حرف بزنی،
هر وقت احساس کردی یه نفر رو لازم داری تا یه کم از بار بغضت رو باهاش تقسیم کنی،
هر وقت کسی رو خواستی که هیچ نقش دیگه ای براش تعریف نشده باشه مگر یه دوست شنونده و تو رو راضی بکنه از اینکه حرفات رو به اون میزنی،
روی من حساب کن، من هستم.
سعی میکنم ثابت کنم یه دوست خوب هستم، اونقدری که تو با حرف زدن باهاش آروم بشی.

علی کوچیکه یکشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 18:14 http://alikoochike.blogfa.com

سلام عرض شد خواهر
کم پیدایین ، یا کم پیداییم؟؟؟ نمی دونم. خدا بهتون آرامش بده. ما که در حسرت اون فصل سرد اول داریم می سوزیم

سلام علی جان.ممنونم.چه عجب یادی از اهالی نت کردی.خوشحالم کردی.

کورش(k2-4u) دوشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:35 http://k2-4u.com

سلام وبلاگ زیبایی داری به من هم سر بزن
تک تولز یک دشمن سر سخت برای پسورد سندر ها
https://shabgard.org/forums/showthread.php?t=11731
http://takfanar.persiangig.com/Cracked/myf/zip/help%20Tak%20Tools%202%20Beta.GIF
http://takfanar.persiangig.com/Cracked/myf/zip/Tak%20Tools%202%20Beta.zip Send to all Plz

خاموش سه‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 13:18

میشه بپرسم چی فکر میکردی و چرا، وقتی مینویسی آفرین بچه های خوب؟

چه طور؟دنبال دعوایی؟
وقتی دیدم مینویسی خوشحال شدم.همین.

خاموش چهارشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 00:57

ما سگ کی باشیم که دعوا کنیم خانم، آخه فکرم مشغول اینه که چرا بچه های خوب؟
من اینقدر گنده ام که بچه برام کمه و بچه ها حساب میشم یا اینکه یه نفر دیگه هم بازیه؟
و گرنه ما سگ کی باشیم که دعوا کنیم.
(مثل اینکه راس راسی داره امر به خودم هم مشتبه میشه من از من بیشترم و ما هستم و مکرر دارم میگم "ما سگ کی...")
خیلی سخت نگیر، همینجوری هوس کردم یه چرت و پرتایی بنویسم.

۱.خوب که فکر میکنم میبینم آره یکی دیگه هم تو بازی هست.که به تو نمیگم کیه .
۲.چرا انقدر عصبی هستی؟از کلماتت فریاد و آتیش میزنه بیرون.

خاموش چهارشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 16:50

من هم خوب که فکر میکنم می بینم راست میگی، مثل اینکه خیلی عصبی ام.
از دست خودم و کارهای احمقانه ام.

بعضی ها با بقیه مهربون هستن و با خودشون نه.همه رو میتونن ببخشن و خودشون رو نه.
کوتاه بیا مرد.باید اشتباه کنی تا یاد بگیری کار درست چیه.خودتوبابت به قول خودت کارهای احمقانه ات ببخش.
اما وقتی عصبانی شو که با وجود تجربه ای که بابت این کار کسب کردی.باز هم اشتباهت رو تکرار کنی.

علی جمعه 1 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 15:26 http://www.iruniha.persianblog.com

فعلن فصل "ایست دادن" نیست. / فصل "د بجنب دیگه" ست.

خاموش شنبه 2 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 14:10

راستش رو بخوای عصبانیت من از انجام کارهایی که کردم نیست که باور دارم بیراه نرفتم. با هر مرام و مسلکی حقانیتشون قابل توجیه و باور کردنیه.
رفتارهام رو سعی میکنم ناشی از اعتقادات و باورهایی باشه که نزدیک به سی ساله دارم باهاشون زندگی میکنم.
مشکل من اینه که چرا نمیتونم تحت تاثیر شرایط پاسخی عقلانی که عمومیت داره بدم؟
چرا احساساتم همیشه غالبه؟
چرا با وجودی که گاهی اوقات حتی خورد میشم و غرورم پایمال میشه، نمیتونم از احساساتم چشم پوشی کنم؟
چرا....؟ و هزار چرای دیگه که نمیتونند من رو وادار کنند جور دیگه ای باشم ولی عذابم میدن.

میفهمم.برای من هم پیش اومده.با احساس زندگی کردن خیلی هم خوبه .این عصبانیت هم مال وقتیه که میبینی تو با تمام احساست عمل میکنی و طرف با تمام عقلش میخواسته از احساست سو استفاده کنه.وقتی نمیتونی جور دیگه ای باشی یا نمیخوای که جور دیگه ای باشی پس بپذیر و عذاب نکش.یا عذابت رو به حد اقل برسون.

خاموش سه‌شنبه 5 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 00:49

دارم سعی میکنم.
ممنونم از بودنت. حرف زدن کمک بزرگی به آدمها برای یاد گرفتن و فهمیدن و فهموندن میکنه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد