این نامه را از روی تخت آی.سی.یو برای شما می نویسم
اسم من مونا است، من این نامه را از روی تخت آی.سی.یو در بیمارستان جکسون میامی فلوریدا برای شما می نویسم. من دانشجوی دکترای برق در دانشگاه بین المللی فلوریدا هستم. بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه صنعتی شریف تهران در تابستان ٢٠٠٧ از چندین دانشگاه آمریکا بورس تحصیلی گرفتم. من فلوریدا را برای تحصیل انتخاب کردم و در آگوست ٢٠٠٧ وارد دانشگاه شدم.
متاسفانه ٤ ماه بعد از اقامتم در آمریکا در نوامبر ٢٠٠٧ بیمار شدم و پزشکان بیماریم را یک بیماری نادر خونی تشخیص دادند. این بیماری بتدریج باعث نارسایی مغز استخوانم شده است.با وجود تاثیرات شدید و عوارض ناشناخته و تحمل ناپذیر این بیماری من به تحصیل، تدریس و تحقیق دانشگاه ادامه دادم تا بورس و بیمه ام را حفظ کنم. پزشکان تمام تلاش خود را انجام داده اند ولی نتیجه ای حاصل نشده است و من هر روز با عوارض مختلف این بیماری دست به گریبانم.

در اکتبر ٢٠٠٩ با دردی شدید وارد بخش اورژانس بیمارستان شدم، هر چند این اولین بار نبوده که من در شرایط اورژانس بوده ام، اما این بار طاقت فرساترین تجربه من بوده است. اکنون 2 ماه است که من به طور مداوم در ICU بستری می شوم. تیم پزشکی من به این نتیجه رسیده است که تنها راه نجات من پیوند مغز استخوان است.من بانکهای بسیاری را برای مغز استخوان جستجو کرده ام اما نتیجه مایوس کننده بوده است. چون از نظر علمی احتمال پیدا کردن اهدا کننده از میان ایرانیان برای من بیشتر است، چشم امیدم به حمایت شما ست.
برای پیدا کردن اهدا کننده مناسب نیاز به تست DNA است. این تست بسیار ساده بوده و از طریق آزمایش روی بزاق دهان قابل انجام است که خود نیز می توانید به راحتی این نمونه را تهیه کنید که هزینه ای هم در بر ندارد. سازمان PACI که خدماتی برای بیماران ایرانی سرطانی مقیم آمریکا ارایه می دهد، این امکان را فراهم کرده که شما بتوانید این تست را تا پایان ماه ژانویه 2010 به طور مجانی انجام دهید.
می دانم که زمان محدود است ولی من به کمک و همیاری شما امیدوارم.
اگر شما به عنوان اهدا کننده مناسب تشخیص داده شدید پیوند مغز استخوان انجام می شود. ولی این پیوند نیازی به عمل جراحی ندارد. آنچه نیاز است فقط مقداری از خون شما است. پزشکان سلول های بنیادی از خون شما را به من تزریق می کنند. ماههای اخیر، این بیماری من را به وضعیت نا امید کننده ای رسانده است، نمی دانم چه مدت زنده خواهم بود ولی این را می دانم که تنها چیزی که می تواند مرا زنده نگه دارد پیوند مغز استخوان است. من به کمک شما چشم امید دوخته ام و فکر اینکه چنین ایرانیان مهربانی در اطراف من حضور دارند مرا به آینده و زندگی ام امیدوار می کند. من واقعاً به کمک و همیاری شما برای یافتن اهدا کننده مناسب نیاز دارم.
یک نجات دهنده باشید.
با احترام
مونا زارعی
آدرس و شماره تلفن انستیتو سرطان ایرانیان در آمریکا جهت دریافت اطلاعات بیشتر
Persian American Cancer Institute
9100 Wilshire Boulevard, Suite 240 East
Beverly Hills, CA 90212
Telephone 310-385-9662
(برای چگونگی کمک به مونا زارعی از ایران یا هر جا لطفا این وبلاگ ها را هم بخوانید):
http://tofighi.wordpress.com/2009/12/24/help-mona
http://helpsavemona.blogspot.com
به طور کل در هر نقطه از دنیا که هستید می توانید آزمایش اچ-ال-ای: کلاس یک (HLA - Class1) را بدهید و جواب آن را به ایمیل دکتر مینا زارعی خواهر گرامی مونا زارعی بفرستید.
تکان دهنده بود
با سلام
امیدوارم که حال ایشان هرچه سریعتر خوب شود.
یک نکته آیا اینکه ایشان در حال حاضر دکتری می خوانند در آمریکا و اینکه در دانشگاه شریف تحصیل می کرده اند مهم هست که گفته شود یا خیر؟
اجازه بدهید نظر شخصی ام را بیان کنم هرچند که می دانم برداشت درستی از آن نخواهد شد. به شخصه آرزوی سلامتی مونا زارعی را به عنوان یک انسان (یه یک ایرانی نه یک دختر تنها در غربت و نه یک فارغ التحصیل ) دارم. یک انسان و فقط یک انسان دردمند.
حال چند نکته : مونای عزیز آن روزی که شما به لطف پدر که در دانشگاه کارمند است و دوستی ایشان با دکتر رنجبر به رغم عدم قبولی در رشته برق شریف وارد دانشگاه شدید باز هم انسان دوستی را و تضییع حق بقیه جوانان هم سن خود را که به خاطر شما و امثال شما از راهیابی به دانشگاه بازماندند مهم می دانستید؟
2- شما که به کشور غریب می رفتید و خود من شاهد تقلای بسیار شما برای گرفتن بورس برای آمریکا رفتن بودم چرا درد غریبی را به سر دیگران می کوبید ؟ اگر کشور و پدر مادرتان را اینهمه دوست می دارید خب نزد آنها می ماندید. نمی شود که ساندویچ دکترای آمریکا خورد و آروغ وطن پرستی زد.
باز هم برای شما آرزوی سلامتی دارم.
بسیار متاسف شدم . نه بعنوان یک وطن پرست. که بعنوان یک انسان . علی (ع) می گوید : شما همه با هم برادر هستید . اگر مسلمانید در مذهب وگرنه در انسانیت .
شما را همیشه می خواندم . مدتی بخاطر یک سری مشکلات نشد . می دانید که . من هم یک دوست خشن دارم .اما کنار امده ام . خلاصه خواستم بگویم دیر به دیر هم که بیایم شما را حتما می خوانم .
تو لطف داری باران عزیزم.من هم مشکلاتی دارم که وقت نمیکنم از حال دلم بنویسم.اما خودم را موظف میبینم که از حال دل دیگران خبری بدهم.برایت سلامتی پایدار و عمر طولانی و روزگار به کام آرزو میکنم.
هنوز هم وقت بیدار شدن نشده سایه؟
تا بیداری مورد نظر شما چی باشه؟!
هیچی ،خودتو ناراحت نکن، آروم بخواب!
ممنون .من آرومم.تا وقتی لالایی خوندنت ادامه داره آروم میخوابم.
درود
این نامه و قضیه مونا بیزنسه! لطفا احساسات ملت رو ندزدید
وقتی نیستی دلتنگم . لبهامو انگار دوختن . حرفم نمیاد . فقط برگرد .
عزیزترینم.هستم و مدام چکت میکنم و بقیه رو هم.اما حیف که وقت برای اندیشیدن و مخصوصا برای نوشتن اندیشه هایم این روزها ندارم.اما قلبم با توست .مطمئن باش.