عطر غلیظ بهار نارنج در شب ساکت و مطبوع بهاری ته نشین شده.
نفس میکشم و جای خیلی ها رو خالی میکنم.
بو میکنم و قلبم با یاد آوری خیلی ها فشرده میشه.
اما امشب دوست ندارم غم نبودن و یا دور بودن اون خیلی ها غمگینم کنه.
دوست دارم امشب با عطر و شب و سکوت و بهار خوش باشم.
چشمهام رو میبندم و به جای همه ی اون خیلی ها نفس میکشم.
آخه امشب سحر گاه ۱۷ اردی بهشته.
اونهایی که شک دارن و میخوان مطمئن شن که جزو اون خیلی ها هستن یا نه ،میتونن هر کجای
دنیا که هستن چشمهاشونو یه لحظه ببندن.
اگه بوی بهار نارنج رو حس کردی خودتی.شک نکن.
سلام .
یه سلام بلند از یه خونواده ی سه نفره ( خودمون ودختر ۵ سالمون بارانه) من همچنان تدریس میکنم.ندا هم مدیر کانون پرورش فکر یه. گنبد کاووس فعلا پابندمون کرده. مطالبتو می خونیم. به یسنا کوچولو وجناب قهرمان سلام برسون.
این نظر مربوط به ساروی کیجاست که اشتباهی اینجا تایپ شده.
سلام سایه جان
اینم وبلاگی که گفته بودم می سازم و حرفای دلم رو توش می نویسم
اگه یادتون باشه تو اون یکی وبلاگم اینو ازم پرسیده بودید
منتظرتون هستم
خوشحالم .بهت سر میزنم .موفق باشی.
اول که وقتی یه مرد از حماقت و بیشعوری خودش حالش گرفته بشه، حق اینه که سر خودش رو بکوبه به سنگ، یه کم زر زر کردن که دیگه جای خود داره.!!
دوم هم، من ۱۵ سال شیراز زندگی کردم که بوی بهار نارنج جزو خصوصیت تقویمی اردیبهشت ماه اونجاست. خیلی از شبا وقتی میخوابم احساس میکنم توی کوچه باغهای قصرالدشت دارم میچرخم و هی سینه ام رو از نفسهای عمیق پر میکنم ولی وقتی بیدار میشم باز همون خاک و گرما و شرجی لعنتی هست و هیچی دیگه نیست.
آه!
بخوره تو قلبم.
سایه ی عزیز سلام.چه اشتباه قشنگی،
خوشحالم از آشنایی با شما.مایه دوست رو گم کرده بودیم اما
یه دوست جدید پیدا کردیم. (ندا)
ممنونم از لطف شما ندا و بهمن عزیز.
ان شالله بتونیم دوستای خوبی باشیم.
والله سایه جون / ما با چشم های باز هم بوی بهارنارنج توی بینی مون هست / یک علتش هم همونه که اون "شیرازی" گفته / میمونه این که با چشم های باز قبول هست یانه!
هر جور که تو بگی قبوله.میخوای اصلا من چشمامو ببندم؟
دقیقاً.
سلام
از این که سر می زنی ممنونم
khoda nakone nazanin,postet bordam be 2 sale pish o nakhod agah ah keshidam
آه رو شاید بشه برای چیزهایی کشید که دیگه تکرار نمیشن.چیزها یا کسایی که از دست رفتن.تازه اونم شاید.تو چرا آه بکشی عزیزم؟ مگه من مردم؟اشاره کن تا همه چیز فراهم بشه.هر چیزی که تو بگی.هر چیزی که تو بخوای.اشاره کن.
هاهاها .. ساروی کیجا این جا .. ساروی کیجا اون جا .. ساروی کیجا هم جا ....
اگرچه طبق سنت من / اینجا جای حرف های مربوط به یادداشت هست / ولی چون ئی میلت را نداشتم / گفتم بپرسم؛ / چه شده که سایه ی زودرنج حساس / منو امتحان می کرده! / پس تو نمیدونی که اسم "امتحان" که میاد ها / از هر نوعش / چار ستون بدن من شروع می کنه به تق تق لرزیدن.
خدارو شکر.
fadaye to mehraboon..ishala, chizaiee ke gharer etefagh biofte behtar az unaieeye ke etefagh oftade motmaenam. sobhe zoodeto beboos alame ta
از بابت آمدنت که محبت داری. عزیز دلم.
اما اگر نمی فهمیدم که رند نبودم برادر!
به این رفیقت بگو من شیرازی نیستم.
۱- چشم
۲-چرا خودت نمیگی؟
۳-حالا دیگه با خوندن اینجا خودش متوجه میشه.
!
سایه جون سلام.
از تشابه اسم اون وبلاگم با وبلاگت خیلی شگفت زده شدم.می دونی سایه تو نوشته هات یه غمی بود؛خیلی سوزنده.نمی دونم؛به خاطر استقامتت بهت تبریک میگم.می دونی منم شیرازی ام.منم بعضی شبا از ستارخان که رد میشم وقتی می بینم بوی گل و خاک نم زده یه جوری میشم. یه جور خیلی خوب.به هر صورت.موفق باشی عزیزم
امضا:یک ناشناس