حکم کن قاضی.حکم دل.

 

 

تو واقعا چی میگی؟چه طور قضاوت میکنی؟وقتی یه زن و مرد رو از تو رختخواب

سک -سی و عاشقونه میکشن بیرون و میارن پیشت ،چی میگی؟آخه تو به عشق و

 سک -س معتقدی.

وقتی یه دختر خوش تیپ و خوش پوش رو به بهانه ی بد حجابی میارن چی؟آخه تو

دیده بودی که اون هم همین طور لباس میپوشید.چه طور میتونی قضاوت کنی وقتی

کسی رو که دوستش میداشتی هم همین طور لباس میپوشید و تو قبولش داشتی.

یا وقتی یه جمع مشروب خورده رو از تو پارتی میکشن بیرون و میارن جلوت که

بگی چه قدر باید حبس بکشن یا چند تا شلاق بخورن،اون موقع چی میگی؟

تو که هم مهمونی میرفتی و هم مشروب میخوردی و هم دست در دست دختری

میرقصیدی.والس ،تانگو،...

بهم بگو اون موقع که یکی رو میارن پیش توی حاکم شرع که تمام جرمش اینه که

مسلمون نیست چی؟

تو دیده بودیش.مسلمون نبود .معلوم نبود چی بود.اما مسلمون نبود.هر چند که بعضی

آیینهای اسلام رو دوست میداشت.

اگه بگن زنیکه شوهر مسلمون داره و خودش مسلمون نشده ،چی کار میکنی؟

اگه بیان بهت بگن یه زنی رو آوردیم که شوهر داره و اما ؛یکی دیگه رو هم

دوست میداره چی میگی؟

اصلا فرض کن یه دختره رو آوردن پیشت میگن داشت تو ملا عام سیگار میکشید.

چی کار میکنی؟چی میگی؟هر چند که برابر قانون این کار جرم نیست اما مگه

میشه یه دختر تو یه شهرستان کوچیک مثل...چه میدونم ،مثل 90 در صد شهرهای

ایران ،تو پیاده رو راست راست راه بره و سیگار بکشه؟

من که باورم نمیشه تو چیزی بگی.حتما سکوت میکنی.چند ساعت،چند روز سکوت

میکنی؟آخه تو همه ی اینها رو دیدی.تو به 90 درصد قانونی که برابر اون داری

حکم میکنی اعتقادی نداری.اما به مهمونی ،مشروب خوری،عشق،سک-س،...

معتقدی.چه جوری علی رقم اعتقادت به چیزی که باور نداری حکم میکنی؟

مثلا دستت پر از سر گشنیزو خشته ،اما به پیک حکم میکنی؟

چه جوری؟شاید دیوانه ای؟راستی مگه قاضی نباید از عقل سلیم برخوردار باشه؟

پس دیوونه نیستی.پس دائم داری به چیزی که بهش مطلقا اعتقادی نداری حکم

میکنی.بعدش،شبها چه جوری میخوابی؟سخته ؟میفهمم.باید خیلی خیلی سخت

باشه.مثلا هی قیافه ی مجرم ها بیاد تو ذهنت و فکر کنی که همشون

فقط و فقط به دلیل نداشتن پارتی گردن کلفت 20 ضربه شلاق خوردن یا 2 ماه

حبس کشیدن ،موهاشون رو تراشیدین،تو زندان کتک خوردن،غرورشون حسابی

خورد شده،تو حبس معتاد شدن..آبروشون رو هم بردین یا اصلا الکی الکی طبق

قانون توحش سنگسار هم شدن و....هزار تا بلای دیگه.همه که مثل تونمیتونن با

یه تلفن یا چه میدونم نشون دادن یه کارت محله رو واسه خودشون قرق کنن.

گمونم تو به اندازه ی این چند سالی که تو دادگستری کار میکنی داری از بی خوابی

رنج میبری.

نه .اینم نمیشه.آخه قاضی باید در شرایط کاملا نرمال قضاوت کنه.گرسنه و تشنه نباشه.

بی خواب نباشه و...

پس با اون همه عذاب وجدان مجبور هم هستی که بخوابی.آخی.نازی.خیلی دلم برات سوخت.

راستی چند تا قاضی دیگه تو شعبه ی شما،تو دادگستری شهرتون،تو استانتون و تمام کشور

به جز قاضی مرتضوی هست که مثل تو یه جور دیگه فکر میکنه اما جور دیگه ایی عمل

میکنه؟

1 ملیون نفر قاضی باید داشته باشیم تو کشور ،ها؟آمار دقیقش رو نمیدونم.تو به من بگو.

با حساب من 1 ملیون نفر هر شب مجبورن با یه عالمههههههههه عذاب وجدان بخوابن.

این خودش فاجعه سازه.چون بعد از یه مدت بد خوابی و بی خوابی طرف دچار کلی

افسردگی و مشکلات روحی دیگه هم میشه.راستی میدونستی افسردگی آدم رو چاق میکنه؟

واسه همینه که همه ی قاضی هایی که تا حالا دیدم چاقن ؟

با اینکه قاضی ها و خانواده هاشون از مسکن و آب و برق و گاز و خودروی مجانی دولت

بهره مندن اما روحیه اشون داغونه.بالاخره یه بخش بزرگی از روحیاتشون رو به خانواده

هاشون انتقال میدن دیگه.همینه که باعث میشه حتی خانواده هاشون هم افسردگی بگیرن.

حالا اون عده یی که مثل قاضی مرتضوی فکر میکنن و الکی خوشن رو میذارم کنار.

اه.بگذریم.ناراحتت کردم.واقعا منظورم ناراحت کردنت نبود.با حساب من خودت به

اندازه ی کافی ناراحتی.

اصلا یه پیشنهاد.بهتر نیست برای رهایی از بی خوابی و بد خوابی و چاقی و ناراحتی

و...بیای به خیل عظیم و مایه دار  بساز بفروش های بازار مسکن بپیوندی؟

اصلا شاید همه ی بساز بفروش ها یه روزی قاضی بودن.کسی چه میدونه.

شبها یی که روزش یه دختر دو رگه ی مسیحی –بهایی مثلا، و سیگاری وبا یه لباس

دکلته وموهایی آشفته و  مست رو بامعشوقه اش تو پارتی گرفتی و انداختی حبس بعد

 از تحمل مثلا 20 ضربه شلاق و دیدی نمیتونی بخوابی،به پیشنهادم فکر کن.

شب به خیر عزیزم.خوب بخوابی.