قطار می رود
تو میروی
تمام ایستگاه می رود
ومن چه قدر ساده ام که سالهای سال
در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و هم چنان
به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام
امین پور
تموم شد؟
همه میگن آره و باعث میشه درونم آشوب بشه.
اما ته دلم آرومه.
کدوم رو باور کنم؟آشوب یا آرامش رو؟
کی میای به دیدنم؟قبل از هر اتفاقی باید ببینمت.
شب قطبی!با توام.
قطار من هم فردا می رود / من اما در ایستگاه نمی مانم / با همان قطار می روم / و ایستگاه می ماند.
همه میگن آره؟ چی تموم شد؟ شاید تازه قراره شروع شه؟...دلم میخواد ولی نمیشه...کاش تو میومدی!!!
خیلی متاسفم که حالا که بهم احتیاج داری تو سفرم و نمیتونم بیام پیشت.ولی برات دعا و آرزوهای خوب خوب میکنم.