زمانی برای مستی اسبها

هذیان در تب ۳۶۰ درجه

زمانی برای مستی اسبها

هذیان در تب ۳۶۰ درجه

دزد ناشی به کاهدون میزنه

 

 

 

میدونستین طرح تجمیع اوباش و اراذل و عربده کشها و جیب برهاو....

به نتیجه رسیده؟

همه ی اوباش از سرتاسر ایران جمع آوری شدن. همشون هم

ملبس به یک نوع لباس خاص برای شناسایی بهتر شدن.

من دست مستر احمدی نژاد رو از راه دور میفشارم.وبا این کارم مشت

 مهکمی به دهن صهیونیسم و همه ی ایسم های دیگه میزنم.(تا اطلاع

 ثانوی به جز مارکسیسم و فاشیسم.چون طرح دوستی با چاوز و اورتگا و

فیدل ریختیم فعلا)

واقعا جای تبریک و شاد باش داره به خدا.هر کی میگه نه خره.حالیش نیست.

و اما چه واقعه ای باعث شد تا من یه هو به این کشف و شهود برسم.

۵ شنبه غروب همسرم برای انجام کاری میره بیرون.حداکثر ۱ ساعت کار داشت.

ساعت بعد ...زنگ زدم به تلفن دستیش.جواب نداد.باز هم و باز هم.

ساعت بعد...باز هم زنگ زدم این دفعه برقراری تماس امکان پذیر نبود.

کمی بعد از3 ساعت بعد...تلفنم زنگ خورد.

5نفر از اوباش تهران با لباس مقدس بسیج (همون فرم مخصوص برای شناسایی

بهتر)با ماشین پیچیدن جلوش و گفتن صندوق عقب رو باز کن(مثل چند

سال پیشها که ساعت ۱۰شب به بعد جلوی ماشینها رو میگرفتن و دهن هاشون

و صندوق عقب هاشون رو بو میکشیدن)

وقتی ازشون کارت شناسایی میخواد یه مشت حواله ی چشم چپ میکنن.

خرکشش میکنن وسط خیابون.با پوتین ۴ بار تو چشمش لگد میزنن.

بعد با باتوم تا میخورده زدنش.

بعد کیفش حاوی:کارت ماشین /کارت سوخت/کارت بیمه ی ماشین

/کارت محل کارش/دفترچه ی بیمه/۲ تا کارت عابر بانک /گواهی نامه

/حدود ۶۰۰ تومن پول....2 تا تلفن دستی حاوی کلی عکس و

فیلم خانوادگی...رو بردن.

۴ نفر مشغول کتک زدن بودن که یک نفرشون سوار اتومبیل همسرم میشه تا ببردش.

اما میبینه که ...وای...

ماشین دنده اتوماتیکه و بسیجی عزیز تو عمرش دنده ی این شکلی ندیده بوده. 

عصبانی میشن و دوباره کتکش میزنن و سوار ماشین خودشون میشن وفرار میکنن.

با اون سرو وضع به پاسگاه منطقه مراجعه میکنه.سربازها میگن برو شنبه بیا تا جناب

سروان باشه و پرونده تشکیل بده.

شنبه صبح میره تا ظهر منتظر آقا میمونه.

پرونده تشکیل میشه.ریس کلانتری:با ماشین دیگه ای برین تو منطقه بگردین

ببینین قیافه ی آشنا میبینین یا نه؟!!!اگه دیدین بیارینش اینجا من پدرشو در میارم.!!!

افسر آگاهی هم یکشنبه میاد که برین پزشکی قانونی .

ما:برای دریافت مجدد مدارک مسروقه اعلام سرقت کنیم یا اعلام مفقودی؟

اونها:اعلام مفقودی.چون اگه اعلام سرقت کنین باید پرونده بره دادگاه و

سرقت ثابت بشه بعد با حکم دادگاه برای المثنی اقدام کنین.

ما:برای دستگیرشون چه عملیاتی میخواین انجام بدین؟

اونها:2 راه داره .یکی این که خودتون برین اون منطقه اونها رو پیدا کنین

دوم اینکه بالاخره این جور آدمها یه جایی یه وقتی گیر میافتن دیگه .

شما باید حواستون باشه هر وقت مطلع شدین که دستگیر شدن(مثلا در بندر عباس

26 سال بعد)سریعا به ما اطلاع بدین که ما پرونده ی شما رو هم ارجاع بدیم و بگیم که

بعله این ها در کلانتری ما هم پرونده دارن.

ما:آها.

صبح دوشنبه هم که کلی از اثرات ضرب و جرح التیام یافته بود همسرم از خیر پزشکی

قانونی هم گذشت و به روال عادی زندگی برگشت و رفت سر کار.طبق معمول این جور

وقتها به پدرم مراجعه کردم گفت:

میتونم به رویانیان بگم  پیگیری کنه اما...

ما:اما چی؟

پدرم:الان اونها از سایۀ شما هم فرار میکنن.اگه به دست شما دستگیر بشن و از

نون خوردن(بخونین دزدی و قداره بندی) بیافتن،شما باید از سایه شون بترسین .

چون باهاتون دشمن میشن .و تو این مملکت که هر کسی خودش باید امنیت

خودش رو تامین کنه ،10 سال بعد هم بچه ات نمیتونه با خیال راحت تو کوچه دوچرخه

سواری کنه.

 

 

از اینجا به بعد روی سخنم با مستر پرزیدنته.

آقای احمدی نژاد

1: لطف کنین یه سهمیه بنزین هم برای کسایی که خودشون باید برن

تو محلۀ دزدها برای شناسایی چرخ بزنن در نظر بگیرین.

2: همون طور که به بسیجی های بالا دستی راه و رسم بیزینس رو

آموختین که حالااعضای  هیات موتلفۀ اسلامی هر کدوم به تنهایی سالانه

38 میلیون دلار واردات دارن،برای رده پایین ها هم یک دوره آموزش رانندگی

با اتومبیل های دندۀ اتو ماتیک برگزار کنین.

3:عوض اینکه هی بیاین تو تلوزیون اعلام کنین که مردم به کسانی که با فرم های

نیروی انتظامی،سپاه پاسداران،ارتش، بسیج،سپاه قدس،سپاه بدر... و کسانی که با کارتهای

ارگانهای نام برده ،و با اتومبیل مخصوص ارگانهای نامبرده،که قصد اخاذی دارند

اعتماد نکن.بفرمایین که به کی دیگه میشه اعتماد کرد مستر.

4:لطف بفرمایید دستور صادر کنین که دزد ها،قداره بند ها، عربده کش ها،جیب برها،

قاتل ها و تمامی متجاوزین به حقوق دیگران.از پایان وقت اداری روز 5 شنبه(راس ساعت

12:30) الی آغاز وقت اداری روز شنبه (ساعت معلوم نیست چند) هر گونه فعالیت خود

را علی رغم فعالیتهای هسته ای!!به حالت تعلیق در آورند زیرا هرگونه تشکیل پرونده

مقدور نمیباشد.(آخه جناب سروان با عیال و والده و بچه ها  رفتن اوشون فشم سیزده به در.)

 

آقای احمدی نژاد تو تاریکی چرا؟چراغ دستت بگیر تا گزیده ببری.

 

 

نظرات 9 + ارسال نظر
خاموش دوشنبه 18 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 14:14

۱) متاثر شدم فراوان.
۲) تعجب میکنم که روی سخنت با رییس جمهوره.!! به نظر خودت اصلاْ از این حرفای تو چیزی حالیش میشه؟
۳) این لباس بسیجی یک لباس مقدسه که باید فقط تن اهلش بره آخه.!! یه روزی لباس بسیجی نمود جنگیدن و کشته شدن و بی تکلف و بی ادعا رفتن دنبال یه عده ی دیگه بود که از جنگ بهره میبردند ولی الان تنها چیزی رو که در ذهن آدما متبادر میکنه کتک و پوتین و لگد و مشت و خشم و زورگویی و باج بگیری است.
۴) شما هم چه توقعات بی موردی داری ها!! در کجای دنیا دیدی ماموری وقت نماز و نهار و نماز جمعه و آخر هفته و مسافرت شمال و ۴-۵ روز قبل و بعد از عروسی پسر خاله و دختر عمه و همسایه بالایی و روز مجلس ختم پدر بقال سرکوچه و بقیه ی مسایل مهم از این قبیل بره دنبال دزد و خلافکار و قاتل بگرده؟ این تقصیر جناب دزده که نمونده تا روز شنبه تا جناب سروان بیاد دستگیرش کنه.!!
۵) از قول من از همسرت احوالپرسی کن.
۶) فقط یه چیز: کدوم یکی از این حضرات فاشیست بودند؟ فیدل یا اورتگا یا ...؟
۴)

۱:ممنونم از تاثر و احوالپرسی.
۲:جواب سوال ۶: خودمون.

خاموش پنج‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 13:38

حاج آقا بهترن؟

به لطف شما وشکر خدای بزرگ بله.

بی طرف پنج‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 15:45

یاده جوونییای احمدی خان بخیر که به همین اندازه با شور و حال به سیاست وقت نقدداشتند.........
افکاره سیاسی به هر شکلی همونقدر حجاب آوره واسه ندیدنو نچشیدن زیباییها که واسه رجال سیاسی هست و نه منتقد و نه رجال سیاسی هیچ درکی از تجربه ی کشف و شهود یه بسیجی پشت سنگرش و یه زندانی بعد از شکنجه ندارن
جنگ ۷۲ ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

بایداستاد و فرود آمد بر آستان دری که کوبه ندارد شاملو واسه جستن .....یافتن.....و آنگاه به اختیار برگزیدن شماو مخاطبان محترمتون تبدیل به آگاهی شد که حالا بشینیم به مناظره با شخص ریاست جمهوری گوگوری مگوری که خدامیدونه الان از استرس این همه دعای خیر که پشت سرشه دیگه آیا هنوز با نماز شبش حال میکنه یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اصلا به من چه

واقعا/به تو چه.

علی جمعه 22 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 00:25 http://www.iruniha.persianblog.com

ایول بابا / حسابی بزن بهادری هاااا

شب قطبی سه‌شنبه 26 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:09

وایییییییییییییییی چه اتفاقایی میفته وقتی ازت بیخبرم!
فکر کنم هنوزم دو روز ولت کنن کلی ماجرا میساز و یا به عبارتی میسازن برات ...فامیلمونو ببوسش از قول من ...دیگه فک کنم خیلی دیره واسه احوالپرسی ولی خیلی مواظب هم باشین.

ali پنج‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 19:53 http://my-whispers.blogsky.com

سلام سایه خانوم
واقعا متاثر شدم از این چیزی که براتون اتفاق افتاده

نمی دونم چی بگم، درد همه ست

ممنونم علی اکبر جان.

خاموش شنبه 30 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 13:45 http://www.quarantine.blogfa.com/

این روزا که سیاوش پیشم هست، از همه چی تعطیلم.
اگر چه،
گاهی آدم شوق و ذوق داره برای انجام کاری ولی بدنبال حاشیه های پیش بینی شده و نشده، فرصت ازش سلب میشه.
بیشتر روی کاغذ مینویسم.
همه چیز، هر چرت و پرتی که فکرش رو بکنی.

خاموش سه‌شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 16:19 http://www.quarantine.blogfa.com/

دلیلش رو فهمیدین جناب؟

بله قربان.متوجه شدم.

خاموش شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 13:02 http://quarantine.blogfa.com

چرا نیستی؟
هنوز مشغول تیمار حاج آقا هستی؟
یا نی نی این روزا گرفتارترتون کرده؟
یا هیچکدوم؟

همه ی موارد صحیح میباشد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد