دیشب اتفاقی خطت رو دیدم.
نوشته بودی « انباری».یه هو یه دنیا دلم برات تنگ شد.یاد اون روزی افتادم که من خواب بودم و شماها رفتین.شب قبلش تا حوالی صبح طبق معمول حرف زدیم .همون شبی بود که تو حال رختخواب پهن کردیم و خوابیدم.بقیه تو اتاق خواب بودن .یادته ؟فرداش که میرفتی برام یه یادداشت نوشتی چسبوندی به در.نگه اش داشتم یادگاری.
میدونستی خطت به قیافه ات میاد؟
شایدم من این جور فکر میکنم.آخه تا خطت رو میبینم یاد قیافه ات میافتم.
گمونم باز دلم خیلی برات تنگ شده.
خلاصه کلی با «انباری» حال کردم.
سلام... همیشه یاد کسی که دوستش می داریم عزیزترین خاطره ای است که در ذهنمان می ماند و در قلبمان فریاد می زند... کاش می دانستی که کوتاه ترین راه در این میان همان راه نرسیدن است... آری دوست داشته باش تا وسعت بی کران قلبت... آنگاه کسی نخواهد گفت عاشق باش! زیرا تو عشق شده ای.... یا علی
سلام دوست عزیز از تمام مطالبتان استفاده بردیم
بسیار سرسبز و خوشبخت باشید
با وجود تعداد بازدید کننده های وبلاگتان احساس می کنم فقط شما می توانید بهترین و بزرگترین کمک را به من و خودتان کنید یا حداقل وبلاک من را در لینکستان خود قرار دهید تا زیر سایه شما نسیمی به ما برسد و بازدیدکنندگان شما گوچه چشمی هم به ما کنند
عیدتان را تبریک می گویم و به شما عیدی می دهم برای گرفتن عیدی به وبلاگ ما سر بزنید
قدم سبزتان بروی تخم چشم ما
بسیار خوشحال می شوم با هم درباره موضوع وبلاگم همکاری کنیم پس به حضورتان در وبلاگم دعوتتان می کنم
پیروز باشید
www.rezanaghizadeh.mg-blog.com
naghizadeh.reza@gmail.com
رضا نقی زاده
با انباری؟
وبلاگ قشنگی درست کردی.
بهت تبریک میگم.
مطلبت رو در مورد (انباری ) خوندم.
واقعا زیبا بود.
اگه مایل به تبادل لینک هستی وبلاگ منو با نام ( ونوشه نکایی ریکا) اصافه کن بعد با من تماس بگیر تا منم وبلاگت رو اضافه کنم.
نکایی ریکا
راست میگه، با انباری؟!!
ضمناً، سایه جان، هال رو اینجوری مینویسند؛ هال.
این از طرف ساروی کیجا بود، وگرنه اگر تو حال کردی همین جوری هال رو حال بنویسی، حالت رو بکن عزیز جان.
عجب حالی به حولی شدها..نه؟
هال کردی؟
ای ول هال کردم.
آها ... اومدم یک جیغ حسابی بزنم که دیدم خاموش زحمتش رو کشیده ...
حالا برو ۱۰ بار بنویس هال !!! تا حالت جا بیاد !!!
با همه چیزت حال میکنم.جیغت حالت هالت همه چیزت.