زمانی برای مستی اسبها

هذیان در تب ۳۶۰ درجه

زمانی برای مستی اسبها

هذیان در تب ۳۶۰ درجه

hamsafare  aziz man ro be bazie yalda daavat karde.man dar safar hastam va vaghte pardakhtan be in mozoo ro nadaram. hatta fonte farsi nadaram.sare forsat ensha allah minevisam.. raje be mozooati ke shoma pishnahad kardin ham khaham nevesht.taghriban roozane be shomaha sar mizanam va nazaratetoon ro ham mibinam .

felan.

نظرات 11 + ارسال نظر
سینا چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:01 http://www.irhc.blogsky.com

درود بر شما
دوست عزیز نمی دانم تا چه حد مطلع هستید ولی باید بگویم که قرار است که یک سد به نام سیوند در استان فارس آبگیری بشود که آثار تاریخی فراوانی را در تنگه بلاغی به زیر آب خواهد برد و همینطور رطوبت آن برای آرامگاه کوروش بزرگ خطرناک است برای اطلاعت بیشتر به وبلاگ
www.irhc.blogsky.com
مراجه کنید
در ضمن وبلاگ خوبی دارید
به امید ایرانی آباد
بدرود

شقایق زعفری چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:56 http://www.shaghayeghzafari.blogfa.com

پرده آخر به روز شد و منتظر...

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:31

سلام دوست عزیز...مرسی از اینکه به وبلاگم سر زدی...خیلی خوشحال شدم...به روز شدی خبرم کن...

ممنونم که خوشحال شدی. چه جوری خبرت کنم اونوقت!!!!!!

علی شنبه 16 دی‌ماه سال 1385 ساعت 13:17 http://www.iruniha.persianblog.com

سایه ای در سفر! / ممنون از این که در سفرت هم سری به ما می زنی / نکنه همین طرفهایی ناقلا؟

شقایق زعفری شنبه 16 دی‌ماه سال 1385 ساعت 17:20 http://shaghayeghzafari.blogfa.com

خوزستان پسرعموی من است
های!پسرعموی من!
صبحانه را میهمانقبیله من باش
آفتابی می رسد از راه
دخترانی از پشت این پرچین
وخون بهار
سبز می شود بر کف دست برگ
***
نخل ها ی سوخته خرمشهر؛پسرعموهای منند
های؛پسرعموهایم!
صبحانه را میهمان باشید
با نانی از من؛تکه ای از خاک لا هیجان
با شیر از سینه های صبح
چای از بوته ها و برگ
آه؛پسرعموهایم.
*بیژن نجدی*

انوش شنبه 16 دی‌ماه سال 1385 ساعت 23:49 http://doctorhendii.blogfa.com

خوش بگذره.
مراقب پسرک باش. هوا سرده و احتیاط شرط عقل.
راجع به موضوعات هم حتماْ بنویس.
مخصوصاْ علم بهتر است یا ثروت؟
ضمناْ، فکرشم نکن که چیزی از دست دادی، اصلاْ بازی دلچسبی نیست.

انوش شنبه 16 دی‌ماه سال 1385 ساعت 23:54 http://doctorhendii.blogfa.com

راستی،
ما با هم قهر که نیستیم؟

انوش دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1385 ساعت 14:38 http://doctorhendii.blogfa.com

چند نکته ی قابل توجه وجود داره سرکار خانم سایه جان که شاید گفتنشون خالی از فایده نباشه.
اول که ناعادلانه و غیر منصفانه قضاوت کردی. من جایی برای ترسیدن و محافظه کاری نمیبینم و از زیر بار هیچ چیز ضروری و لازمی هم شونه خالی نکردم.
دئوم اینکه من فکر میکنم، یعنی کم کم دارم باور میکنم که این عنایت ویژه ی شما به من ریشه در یک پارانویای نه چندان قدیمی داره که البته دیدتون نسبت به خصوصیت جنوبی من هم از همونجا ریشه میگیره.
سوم اینکه قدر مسلم باور داری که همه ی ما به توجه نیاز داریم ولی اینکه توسط کی و چه وقت به تو توجه بشه، بنیاد این خواسته و اساس ارتباط برقرار کردن هست. من هیچوقت ادعا نکردم با دیگران فرق دارم. برای من اینکه یک آدم معمولی به نظر بیام و توقعات دیگران هم از من به اندازه ی یک آدم معمولی باشه، نهایت خواسته ی من در ارتباطاتم هست.
چهارم اینکه توضیح من صرفاْ یک ادای احترام به توجهات و تمایل اونهایی بود که از من خواسته بودند و اتفاقاْ هیچ منافاتی هم با این نکته که نمی خوام از خودم به اونها بگم نداشت. من فقط نخواستم در فضایی که متعلق به یک نفر نیست، از چیزهایی بگم که برای اون یک نفر مهم هست.
اونهایی رابطه شون برای من مهم است میدونند که من خواستم از خودم بگم که کی هستم و چی فکر میکنم، حالا اگر خودشون نخواستند، مختار بودند. اینجا هیچ جبری حاکم نیست.
پنجم هم اینکه من باز هم همون حرف رو میزنم، دارم تلاش میکنم از من فارغ بشم، هرگز نگفتم شدم. مطمئناْ از تمام پیشنهادها و راهکارهایی که من رو در این خواسته کمک کنه با کمال امتنان استقبال میکنم. متفاوت بودن از بقیه اگر به معنای انجام رفتارهای هیستریک و روان پریش باشه، حق با شماست، این برای آدم بودن مضر و مشکل آفرین هست. حداقلش این هست که آدم رو به انجم رفتارها و تفکرات پارانوئید وادار میکنه.
و ششم هم اینکه طفره رو اینجوری مینویسن مجید جان..!!!
سفر خوش بگذره.
مواظب نی نی هم باش.
با من هم قهر نباش.

انوش دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1385 ساعت 22:13 http://doctorhendii.blogfa.com

یه چیز دیگه،
من کامنت آخری که توی پست قبلی برام گذاشتی رو تازه دیدم.
مسئله اینجاست که من هنوز علت دلگیر بودن و رنجیدن رو نمی دونم که بخوام توجیه کنم یا نه.
فقط این رو باور کن که هیچوقت و در هیچ زمانی قصد رنجوندن کسی رو نداشتم و نخواهم داشت. هیچکس، دوست که جای خود دارد.
اقلاْ روشنم کن که چرا؟
با وجود این، من با تمام وجود آرزو میکنم و دعا که زودتر خوب بشی.

حسین شکر بیگی جمعه 22 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:41 http://sedaaa.blogfa.com

سلام

نگار جمعه 22 دی‌ماه سال 1385 ساعت 21:35 http://negarnr.blogsky.com

هر جا هستی خوش بگذره... منتظرم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد