hamsafare aziz man ro be bazie yalda daavat karde.man dar safar hastam va vaghte pardakhtan be in mozoo ro nadaram. hatta fonte farsi nadaram.sare forsat ensha allah minevisam.. raje be mozooati ke shoma pishnahad kardin ham khaham nevesht.taghriban roozane be shomaha sar mizanam va nazaratetoon ro ham mibinam .
felan.
درود بر شما
دوست عزیز نمی دانم تا چه حد مطلع هستید ولی باید بگویم که قرار است که یک سد به نام سیوند در استان فارس آبگیری بشود که آثار تاریخی فراوانی را در تنگه بلاغی به زیر آب خواهد برد و همینطور رطوبت آن برای آرامگاه کوروش بزرگ خطرناک است برای اطلاعت بیشتر به وبلاگ
www.irhc.blogsky.com
مراجه کنید
در ضمن وبلاگ خوبی دارید
به امید ایرانی آباد
بدرود
پرده آخر به روز شد و منتظر...
سلام دوست عزیز...مرسی از اینکه به وبلاگم سر زدی...خیلی خوشحال شدم...به روز شدی خبرم کن...
ممنونم که خوشحال شدی. چه جوری خبرت کنم اونوقت!!!!!!
سایه ای در سفر! / ممنون از این که در سفرت هم سری به ما می زنی / نکنه همین طرفهایی ناقلا؟
خوزستان پسرعموی من است
های!پسرعموی من!
صبحانه را میهمانقبیله من باش
آفتابی می رسد از راه
دخترانی از پشت این پرچین
وخون بهار
سبز می شود بر کف دست برگ
***
نخل ها ی سوخته خرمشهر؛پسرعموهای منند
های؛پسرعموهایم!
صبحانه را میهمان باشید
با نانی از من؛تکه ای از خاک لا هیجان
با شیر از سینه های صبح
چای از بوته ها و برگ
آه؛پسرعموهایم.
*بیژن نجدی*
خوش بگذره.
مراقب پسرک باش. هوا سرده و احتیاط شرط عقل.
راجع به موضوعات هم حتماْ بنویس.
مخصوصاْ علم بهتر است یا ثروت؟
ضمناْ، فکرشم نکن که چیزی از دست دادی، اصلاْ بازی دلچسبی نیست.
راستی،
ما با هم قهر که نیستیم؟
چند نکته ی قابل توجه وجود داره سرکار خانم سایه جان که شاید گفتنشون خالی از فایده نباشه.
اول که ناعادلانه و غیر منصفانه قضاوت کردی. من جایی برای ترسیدن و محافظه کاری نمیبینم و از زیر بار هیچ چیز ضروری و لازمی هم شونه خالی نکردم.
دئوم اینکه من فکر میکنم، یعنی کم کم دارم باور میکنم که این عنایت ویژه ی شما به من ریشه در یک پارانویای نه چندان قدیمی داره که البته دیدتون نسبت به خصوصیت جنوبی من هم از همونجا ریشه میگیره.
سوم اینکه قدر مسلم باور داری که همه ی ما به توجه نیاز داریم ولی اینکه توسط کی و چه وقت به تو توجه بشه، بنیاد این خواسته و اساس ارتباط برقرار کردن هست. من هیچوقت ادعا نکردم با دیگران فرق دارم. برای من اینکه یک آدم معمولی به نظر بیام و توقعات دیگران هم از من به اندازه ی یک آدم معمولی باشه، نهایت خواسته ی من در ارتباطاتم هست.
چهارم اینکه توضیح من صرفاْ یک ادای احترام به توجهات و تمایل اونهایی بود که از من خواسته بودند و اتفاقاْ هیچ منافاتی هم با این نکته که نمی خوام از خودم به اونها بگم نداشت. من فقط نخواستم در فضایی که متعلق به یک نفر نیست، از چیزهایی بگم که برای اون یک نفر مهم هست.
اونهایی رابطه شون برای من مهم است میدونند که من خواستم از خودم بگم که کی هستم و چی فکر میکنم، حالا اگر خودشون نخواستند، مختار بودند. اینجا هیچ جبری حاکم نیست.
پنجم هم اینکه من باز هم همون حرف رو میزنم، دارم تلاش میکنم از من فارغ بشم، هرگز نگفتم شدم. مطمئناْ از تمام پیشنهادها و راهکارهایی که من رو در این خواسته کمک کنه با کمال امتنان استقبال میکنم. متفاوت بودن از بقیه اگر به معنای انجام رفتارهای هیستریک و روان پریش باشه، حق با شماست، این برای آدم بودن مضر و مشکل آفرین هست. حداقلش این هست که آدم رو به انجم رفتارها و تفکرات پارانوئید وادار میکنه.
و ششم هم اینکه طفره رو اینجوری مینویسن مجید جان..!!!
سفر خوش بگذره.
مواظب نی نی هم باش.
با من هم قهر نباش.
یه چیز دیگه،
من کامنت آخری که توی پست قبلی برام گذاشتی رو تازه دیدم.
مسئله اینجاست که من هنوز علت دلگیر بودن و رنجیدن رو نمی دونم که بخوام توجیه کنم یا نه.
فقط این رو باور کن که هیچوقت و در هیچ زمانی قصد رنجوندن کسی رو نداشتم و نخواهم داشت. هیچکس، دوست که جای خود دارد.
اقلاْ روشنم کن که چرا؟
با وجود این، من با تمام وجود آرزو میکنم و دعا که زودتر خوب بشی.
سلام
هر جا هستی خوش بگذره... منتظرم.